يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر سیاوش مقیمی (هیچ به هیچ)
آخرین اشعار ناب سیاوش مقیمی (هیچ به هیچ)
|
روُ قلبت پا گذاشتن ، بازم دلت شکسته اشک دو چشمهای تو ، ابرِ بهارو شسته تنهای تنها شدی ، دربدر و آواره بار سفر رو بستی ، راهی شدی دوباره
قصۀ تلخِ رفتن ، توُ جاده های غربت همیشه همراهته ، واست شده یه عادت تو با غربت جاده ، انس عجیبی داری جز دل سرد جاده ، هیچ مونسی نداری انگار که صد سالیه ، با جاده ها رفیقی خطای توی جاده ، خوب می دونن غریبی
وقتی که تنها میری ، حس غریبی داری هیچکسی رو نداری ، سر روُ شونَه ش بزاری تنهایی و بی کسی ، همدمیه توُ شبهات بغض غریبونه ای ، نشسته توی صدات این لحظه های خاموش ، مرگ نفس رسیده موقع رفتن جان ، از این قفس رسیده
توُ یک لحظۀ غمگین ، یه حس گنگ و مبهم میگه رها شدی تو ، دیگه از غصه و غم زوزۀ باد وحشی ، توَهُم صداها توُ گوشات می نوازه ، یه سمفونیه زیبا پاهات دیگه نمیرن ، نفس توُ سینه سنگین یه گوشۀ این جاده ، سر میزاری روُ زمین
مسافر غریبه ، چه بی صدا شکستی توُ اوج بی کسی ها ، دل رو به جاده بستی توُ جاده های غربت ، غریب و تنها موندی توُ غربت جاده ها ، غریبونه تو مُردی
S_H.H دوشنبه 7 تیر 1389 ه.ش ساعت 5:35 صبح
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.