سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 دی 1403
    26 جمادى الثانية 1446
      Thursday 26 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۶ دی

        قهوه ای تلخ

        شعری از

        میثاق بهنامی

        از دفتر حرف بی حساب نوع شعر غزل مثنوی

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۸ فروردين ۱۳۹۴ ۱۹:۰۰ شماره ثبت ۳۶۱۸۷
          بازدید : ۹۷۴   |    نظرات : ۲۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر میثاق بهنامی
        آخرین اشعار ناب میثاق بهنامی

        من،قدمهایِ مردد،دو سه پیکی مشروب
        تو بدون من و اوضاعِ تو هم خیلی خوب
        من تو را دوست و هرگز تو مرا دوست...چرا؟
        گریه ات با من و لبخند تو با اوست...چرا؟
        قهوه ای تلخ در این کافه بنوشم بی تو 
        قهوه ای تلخ و خوب است که شیرینی تو 
        "با مجازاتِ خودم باز تو را بخشیدم"
        جمله ی مسخره ای بود،خودم خندیدم
        بهتر این است که من زهر سفارش بدهم
        تن در این جنگ،به ناچار به سازش بدهم

        توویِ اشعار نبایست تمسخر باشد
        نیمه ی خالی این شعر چرا پر باشد؟!
        وااای! انگار که من دور شدم از موضوع
        و از این شاخه به آن شاخه... اکیدن ممنوع
        غم و اندوه که تومارِ مرا میپیچند !!
        و در این برهه غم پست مدرن سیخی چند؟
        بگذریم و برویم و به غم خود برسیم
        به همانجا که نبایست و نمیشد برسیم
        بگذریم و به مکافاتِ جدایی برسیم
        به تباهی و پس از آن به سیاهی برسیم!
        رفتی و حسرت یک بوسه به لبهایم ماند
        رفتم از شهر تو اما دل تنهایم ماند
        #
        بعد تو هرچه نباید به سرم می آید
        شعر... بی معنی اگر بود دلم میخواهد
        پشت این شعر هزاران گله باشد...به درک
        وقتی این مکتب و این شعر مرا میگا...
        پشت هر بیت که در دفتز من می آیند
        چشمهاییست که هر لحظه مرا میپاید
        خب به هرحال شبِ تیره ی ما میگذرد
        و گمانم که شب تیره تری می آید
        ... 
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2