بی سر انجام
رفتنت از آسمانم ، شوق پروازم گرفت
قطره های ابر چشمم ، پرده از رازم گرفت
شد طلوعم با غروبت ، رو به تاریکی و درد
بی سر انجامی همان اول سر آغازم گرفت
............................................
حرف چشمت می شنیدم بار ها با اشتیاق
معنی رویا تو بودی و سکوت و این اتاق
آن نگاه مهربانت را گرفتی ازمن و ...
دیگر از چشمان مشتاقم نمی گیری سراغ
............................................
نغمه هایت را پرستویم ، کجا سر می کنی ؟
شعر دیوان کدامین عشق را بر می کنی ؟
بی تو یار هر شبم تنهای تنها یاد توست
حرف هایم را نمی دانم ، که باور می کنی ؟
..............................................
می فشارم خویش را تا گم شوم در یاد تو
روز و شب هر دم سکوتم می زند فریاد تو
رد پایت را که می بینم شب از ایوان دل
اشک می ریزم به شوق گام های شاد تو
..............................................
دست در دست تو عکسی ، جای در دل کرده است
قاب عشقم جلوه ی این عکس ، کامل کرده است
گاه می بینم که بعد از رفتنت ای نازنین
دست من را عکس زیبای تو هم ول کرده است !!!
............................................