سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        (قسمت دوازده ) منظومه ي فلاخن و شمشير

        شعری از

        عليرضا حكيم

        از دفتر منظومه ي فلاخن و شمشير نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۳ ۱۵:۱۱ شماره ثبت ۳۵۱۳۱
          بازدید : ۵۰۸   |    نظرات : ۵۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        حمله تيمور به قلعه ي روميان* و بروجرد
        چو آمد به دروازه ي روميان
         گرفتند شوراي دفع دَدان
         فرستاد، آيد سپاهي گران
        سواران جان بر كف قهرمان
        كه تا از جوانان بي باك شهر
         هم از تك سواران معروف دهر
        كه دارند ،بردشمنان برتري
         بسازد به دل پر توان لشكري
        سپاه خروشان آن گوركان
         رسيد آن زمان و ندادش امان
        گرفتند راه دژِ روميان
         نشد تا بيايند جنگاوران
        چو لشكر به نزديك آن دژ رسيد
         از آنان نبردي دليرانه ديد
        بيامد هزاران فلاخن به گشت
         بپا شد جهنّم به قوم پَلَشت
        بباريد، سنگ از دل آسمان
         به روي سر لشكر گوركان
        زِ رزم دليران لر در نبرد
         فراوان ز دشمن نمودند سرد
        وليكن از آن لشكر بيشمار
         سپاه كم لر نيامد به كار
        توان چون دگر در سپاهش نماند
        به جز پاك يزدان پناهش نماند
        بگفتا تو اي مهربان كردگار
         مدد كن بر آرم ز دشمن دمار
        اتابك براند اسب، بر دشمنان
         به جايي كه بود آن شه گوركان
        به دشمن براند اسب آسيمه سر
         كه كوبد سر مار را با تبر
        جدا تا بسازد سرش را ز تن
         و يا جان فشاند به راه وطن
        چو بستند راهش سواران لنگ
         نشد قسمتش نيزه در جان لنگ
        بماليد گوش و سر دشمنان
         به گرز و تبر تا كه بودش توان
        به ناچار وقتي گرفتار شد
         دو دستش ز پيكار بيكار شد
        بتازيد آنگه ز بيداد و كين
         به شهر بروجرد آن گوركين
        ز كينه بروجرد را سوختند
         به جانها بسي آتش افروختند
        و در كوه هر كس كه مي يافتند
         گلويش به سر نيزه بشكافتند
         
         
        روميان : قلعه اي در نزديكي بروجرد
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2