دوشنبه ۳ دی
بازمانده شعری از جلیل سرچاهی
از دفتر شعرناب نوع شعر شعرناب
ارسال شده در تاریخ جمعه ۸ اسفند ۱۳۹۳ ۲۳:۳۴ شماره ثبت ۳۴۸۹۴
بازدید : ۶۴۹ | نظرات : ۲۴
|
آخرین اشعار ناب جلیل سرچاهی
|
روزگاری دوستان عهد سفر بستند /
خود را اماده و بار سفر بستند
به ناگه آمد یکی را مشکلی پیش /
زمروت پنداشتیم انرا مشکل خویش
گفتا به دوستان وقت این الان نباشد /
بی وفایی نیز رسم این یاران نباشد
فلک چرخی زد و دفتر دوباره باز شد /
این قصه به نام ما دوباره آغاز شد
نمیدانم چه شد این بار صبری نکردند/
دوستان رفتند و مارا فکری نکردند
می دانم که مشکل از کجاست این بار/
شاید ما راطلب نکرده است این یار
شاید به اشتباهی کار ما گیر است/
شاید به خطایی یار ما دلگیر است/
حال دوستان صدایم را به یار رسانید/
دعایی کنید بلکه ما را به یار رسانید
می دانم از گناه قلبم سیاه است /
می دانم نبخشد مرا عمرم تباه است
بدو گویید از کرده و ناکرده خویش پشیمانم/
گر نظری نکند در منجلاب خویش می مانم
بدو گویید دگر طاقت دوری ندارم /
برای زنده ماندن دگر شوری ندارم
شاید چشم بندم و در این حسرت بمیرم/
بمیرم و هیچ سهمی از این قسمت نگیرم
میخواستیم بریم مکه با دوستان قسمت نشد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.