دوشنبه ۳ دی
غم ِدل شعری از رضا حیدری نیا
از دفتر شعرناب نوع شعر
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۰ ۱۱:۲۷ شماره ثبت ۳۴۷۳
بازدید : ۱۱۲۲ | نظرات : ۱۹
|
آخرین اشعار ناب رضا حیدری نیا
|
غم دل با که بگویم که چو من ریش ندارد به که گویم این غمم را ،که غمی بیش ندارد
چو غمش قرار ما شد ، به دمی قرار ما شد ز غمی که کار ما شد ، غم و تشویش ندارد
سر آن سلسله گیسو ،دمی اینسوی و گه آنسو که چو باد عزم و سویی جهت اندیش ندارد
چه کنم بجز به سمتِ ، دل ِکوه تیشه بردن؟ که نه خسرو ام ، نه شیرین ، دل ِدرویش ندارد
نه به عهد در وفا شد، نه بُریده از جفا شد نکند اثر قسم هم ، که دلش کیش ندارد
چه برنجم از غریبی که کند به حال عاشق؟ که در آن زلف ِ پریشان ،خودی و خویش ندارد
به کسان مگو فلانی سر عشق تو ندارد بطلب ، مرد مخوانش که سری پیش ندارد تو بجوی و رد پایی نه بجز غمت بیابی که دلی چو پاک باشد ، غم ِ تفتیش ندارد
چه نصیحتست ناصح ؟که دلت به پند من ده چه دهد دل او که یک دم ، دلِ با خویش ندارد؟
به دلم مگو ز نیشش بگریز و دل رها کن که دلم ز دلخوشی ها ، بجز این نیش ندارد
تو خودت بگو غزل را ، به همین روال تآخر که رضا توان و حالی، پی ِ باقیش ندارد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.