سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 3 مهر 1403
    21 ربيع الأول 1446
      Tuesday 24 Sep 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        سه شنبه ۳ مهر

        گمنامی( برای مهران پیرستانی)

        شعری از

        از دفتر شعرناب نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۰ ۰۳:۱۵ شماره ثبت ۳۴۵۴
          بازدید : ۱۰۰۹   |    نظرات : ۳۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر


        دل رفته، چه می گرید برایم!
        به بالای مزارِ خنده هایم،


        به من گوید که ای دربند غربت،

        کند ایزد غمت کم،خنده، رحمت،


        به جز من که جوانمرگانه مُردم،

        زبس از کس سم از پیمانه خوردم!


        نمانده کس برایت ای پریشان!

        به غیر از اشک و درد همراه وجدان!


        خبر دارم درونت آش و لاش است،

        سخن هایت همه،ای وای و کاش است،


        و می دانم به کُل پژواره  هستی!

        دگر پس می زنی بیماره هستی،


        و دانم هستی از ماندن پشیمان،

        ز تنهایی، ولی از تن گریزان!


        و می دانم که بیداری، ولی خواب،

        شدی از خواب کابوسانه بی تاب!


        خموده، نا امید و دردمندی،

        ز جور هر کس و ناکس نژندی!


        دلت در شورش است و شور باری،

        مکن دیگر؛ برای رفته زاری،


        تو گمنامی و در گمنامی ی خود،

        شدی مفقود در ناکامی ی خود،


        تو از بس کی کشیدی رنج و سختی،

        ز بس همواره از ناکس شکستی،


        ز بس دیدی خودآرایی و پستی،

        ز بس ماندی به زیر خط سستی!


        فراموشی گرفتی، شعله ور ریش،

        ز خود پرسی که ای بیچاره درویش!


        تو کیستی کآنقدر یارای داری؟

        تو شاید، رستمی؛  اسفندیاری؟!


        شدندآنان ز ده و چار خان پیر،

        تو که اندر زیر خط افتاده ای گیر!


        شدی از جان  تلخ خویشتن سیر،

        ز جور خان نو و کهنه دلگیر؟!


        تو کز بی خوانی و نامهربانی،

        شدی ناکام و گردیدی روانی،


        تو پولادی که اینگونه به گُردی؟

        عجب! کز این همه سختی نمردی!

        :

        دل خاکسترم شاید ندانی،

        شدم از فاصله، مجنون و جانی...!


        دلم! ای گم شده دنبال مقصود،
         
        به فکرت زنده ام؟ اما شدم دود!...

        ***

        (پژواره)


        از دفتر غربت موهوم
            ***
        سلام.
         مسافرتم چند روزی به تعویق افتاد.


        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۱ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2