دوشنبه ۳ دی
تقديم به خانم ژيلا راسخ شعری از محمد رسول باوندپور
از دفتر حسرت نوع شعر
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۰ ۱۷:۰۹ شماره ثبت ۳۳۴۹
بازدید : ۱۰۸۲ | نظرات : ۲۲
|
دفاتر شعر محمد رسول باوندپور
آخرین اشعار ناب محمد رسول باوندپور
|
خواهم كه بگويم ز تو اما چه زباني
با اين كه ندانم به كدام جاي ِ جهاني
از وقتي (رسول) گام نهاد بر ادب و شعر
مهرت به دل ِ من شده چون تير و كماني
بسيار عزيز و مهي در محفل ِ اشعار
آن قدر در اين جا تو بخواهيم كه نداني
چشمان ِ همه بر ره و نسقت كه بيايي
آخر تو بگو منتظرت تا چه زماني
اين جمله ز من بشنو و بنويس به قلبت
گر رجعت خود را به وطن هم نتواني
در خاطر ِ ما بودي و هستي و بگوييم
بر مجمع و اين محفلمان عضوي از آني
اينك كه شده روز ِ زن و دور ز مايي
گفتم بدهم هديه ي (ژيلا) به چه ساني
من جز دل ِ پاك و دو سه خط شعر ندارم
تقديم تو با اين كه سزاوار ِ به جاني
كوته كنم اين دفتر و حيران كه چه گويم
حال آن كه ز دل خوش تر و جانانه بخواني
(ما عشق تو ديديم و به صحرا شده ايم باز
هر دم بدويديم پي تو تا كه بماني )
********* تقديم به خانم ژيلا راسخ مهربان از طرف اعضاي سايت شعر ناب روز زن رو به ايشان تبريك مي گويم توضيح : بيت آخر اين شعر قسمتي از سروده هاي خانم ژيلا راسخ است
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.