به نام پروردگار
......
با یک تیکه آهن یا یک دونه سنگ، رو دیواره زندون یه خط میکشم
تنه زندگیم مثل دیوار زخمی شده،یه مردم که دارم نفس میکشم
چه بی حوصله،خسته از هر در بستم و، دارم ثانیه ها رو هی میشمرم
کناره تو بودن ،با تو عاشقی ،من از حس این آرزوها پرم
من از دست این میله ها دلخورم
من از آرزوهای شیرین پرم
تو فکر یه آزادیه ممتدم
نشستم فقط ثانیه میشمرم
یه دیوار پر از خط کناره منه ،بجای تو دیوارشد همدمم
منم خسته ازاین ابد خوردنو ،از آینده ی مرده و مبهمم
تو این انفرادی چه تنهاس دلم، یکی نیست رو زخمم یه مرهم بشه
یکی نیست بیاد حرفمو بشنوه، تا این عقده ها از دلم کم بشه
من از حبس و از این ابد دلخورم
من از انفرادی و غربت پرم
تو فکر یه آزادیه ممتدم
نشستم فقط ثانیه میشمرم
تو رویای آزادیه این اسیر یه جاده اس, که اونم به تو میرسه
به این آرزوی های سبز دلخوشم ،یکی نیست بگه کی ابد میرسه
کی ابد میرسه ...
یه سیگار خاموش و فکر و خیال ،تو گوشم فقط تیک تیکه ساعته
دارم میشمرم ثانیه ،ثانیه،،،شمردن برام عادته، عادته
تو هر اعترافم میبوسم تو رو ، منم مجرم حرفه از تو زدن
ببین ای همه عشقم, آزادیم ،چقدر این جماعت با من و تو بدن
من از دشنه و حرف زور دلخورم
من از اعترافات واهی پرم
تو فکر یه آزادیه ممتدم
نشستم فقط ثانیه میشمرم