سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 18 خرداد 1403
    1 ذو الحجة 1445
    • سالروز ازدواج حضرت علي عليه السلام و حضرت فاطمه سلام الله عليها، 2 هـ ق
    Friday 7 Jun 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۱۸ خرداد

      پاییز

      شعری از

      علیرضا بهمنی

      از دفتر شعرناب نوع شعر چهار پاره

      ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۷ دی ۱۳۹۳ ۱۱:۲۹ شماره ثبت ۳۳۰۹۵
        بازدید : ۵۱۷   |    نظرات : ۱۱

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر علیرضا بهمنی
      آخرین اشعار ناب علیرضا بهمنی

      نام یک مرد مرده بر دوشت ،روی قبر های سرد می خندی...
      چشم یک دخترک به راهت بود،چشم بر پیچ راه می بندی...
      بوف کوری که ذهنت در آن گم شد، ابر خیس پس از باران بود...
      نام هرکس در او اثر میکرد،نام تو در دلش توفان بود...
      جیغ یک دخترک زمین گیر شد،تا که تیغی به دست او لغزید...
      اشکش از گونه ها زمین می ریخت، آه کشید و بغض آسمان ترکید...
      اشک هایش به رود عشق جریان داشت،در کنار دریای عشق خونینش...
      حلقه ات هنوز به دستش سخن می گفت،با همان لحن سرد و سنگینش...
      وای از آن لحظه های جان دادن،وای از آن قطره های سرد در آغوش...
      وای از آن گیسوان غرق در خونش،وای از آن مرگ بی شبهه و خاموش...
      تا که چشمش از این جهان می بست،برگی از آسمان زمین افتاد...
      فصلِ خشک زیر پاها بود،جان خود را به فصل پاییز داد...
      مرگِ در روز های آبانی، برایش از هر هدیه بهتر بود...
      شعر زبان بگشا چرا نمیگویی، امشب شب تولد دختر بود...
      وجدان مرد به جای خود برگشت، ذهنش تهی شد و چشم او برگشت...
      زمین سفت شد و قبر به او خندید،سراسیمه دنبال دخترک می گشت...
      که وارد اتاق شد و تنش لرزید، که اشکِ روی زمین افتاده گریان بود...
      و قبر که دوباره به او خندید،و دختری که در لباس خون عریان بود...
      و نعره های تیغ تیزی که،کنون برای مرد تنها بود...
      و چک چکباران به سقف سردی که،نظاره گر سکوت آنها بود..
      ۳
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      المیرا قربانی

      هوای تبریز عالیه اا خدایا به آنچه دادی تشکر اا به آنچه ندادی تفکر اا به آنچه گرفتی تذکر اا که داده ات نعمت و نداده ات حکمت است
      طاهره حسین زاده (کوهواره)

      الهی خرم و دلشاد باشید ااا شما در زمره ی اوتاد باشید ااا چشم البته شبهای خنک تبریز به عالمی می ارزد حتما تشریف بیارید همگی نابیان ارجمند و عزیز قدم بر دیده
      المیرا قربانی

      درود اا عزیزم انشالله روحشان شاد اا ما هم تا صبح همان روز پیگیر بودیم اا و خیلی هم متأثر شدیم اا شهر تبریز رو خیلی دوست دارم باید یک بار آقای خوشرو رو بیارم تبریز رو ببینه اا خیلی گریه نکنید اا روزگار همین وزندگی جاودانه ما دنیای ابدی است اا آرام باشید و مرتب ذکر بگویید اا التماس دعا
      طاهره حسین زاده (کوهواره)

      دلخوشی و عشق و امید همیشه همراه باد ااا لبخند و یاریِ خدا ستاره و ماهِ تو باد ااا نه استادبانوجان امروز پنجشنبه ست همش گریه کردیم یه حس غربتی داشت شهر تبریز هم به دلیل مرگ شهدای بالگرد هم اینکه خیلی وقته تبریز نبودم ااا بداهه د
      المیرا قربانی

      تنهای تنها اا عرض ادب و احترام خدمت شما استاد عزیز اا خوش میگذره اا امیدوارم حال دلتان همیشه شاد و سلامت باشید

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0