دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر داوود جمشیدیان مُتِخَلِص به مَجنونِ بختیاری
آخرین اشعار ناب داوود جمشیدیان مُتِخَلِص به مَجنونِ بختیاری
|
شبی آمـد به بالینـــم ، کمــان ابـــروی زیبــایــی
دو ابـرویش هلالِ مَه ، دِلَــش از جنس شیـــدایی
رُخش افتاده در یادم ، نــگاهش کـــرد بیتـــابــم
شــگفت و در عجب مانــدم ، ز چشمانِ اهورایی
مـــرا محو جمالش کرد ، قدِ رعنـای شمشــادش
به یغما بــرد این دل را ،پـری روی بخارایــی
کشیــدم دست بر زلفـش ندانستــم که مجنونــم
شـــدم مغلوب احساســم ، گذشتــم از شکیبایی
بنا کــرد او تبسم را ، بــدســـت آورد دل ما را
پریشانی و حیرانی ،در آن بــن بستِ تنهایـی
ندیـــدم من در ایــن دنیا چنین لیلی رخـــی زیبا
کــه عشقش مـی کشید هر دم ،مرا بهر تماشایی
بــرای دختر ازبک زبان قاصـر زوصفش مــاند
نــدانستم چه گویــم مــن ز وصف قـد رعنایـی
گشودم دفتر شعرم که از آن شب بگویم مـن
بمـانـد در دفتـر شعــرم ،وقــوع عشـقِ رویـایـــی .
آذر ماه 1393 _ داوود جمشیدیان
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.