یازدهم آذر تولد اولین فرزند پسرم است .
چهل و شش ساله می شود .
حس می کنم دیگر پیر شده ام .
یکی از دلنوشته های خودش را می گذارم .
فرشید جان ، تولدت خجسته باد .

خواستم بگویم کوهی
دیدم شانه هایت بار بیشتری بر دوش می کشند
خواستم بگویم دریایی
دیدم چشمانت بی کرانی را در خود جا داده اند
خواستم بگویم دشتی
دیدم تنت طراوت نسیم بهار است
خواستم بگویم دنیایی
دیدم فلبت جهانی پُر ز محبت است
نمی دانم چه بنامم تو را
تویی که همه چیز هستی و
آن همه هیچ ...