رنـگ جـوانـی ، هست تا ؛ آبـی در ایـن جـو ، می رود
از نـرگـس آهــو و شــان ؛ آهـو ، بـه یـاهـو ! می رود
فصــل بهـاران ، چـالـشی است ؛ ابـر و مجـال آفتــاب
هر گه، کز آن گلگـونه ها ، گیسو به یک سو می رود
ســهـم تـرانـزیـت نســیـم ؛ از طـره ء مشکیـن نفـس
شـشـدانـگ ، بـاغ آبـرو ، از یـاس خـوشــبو ، می رود
عشق ،ست نور و ظرف جان ؛ مظروف ، نیکو، پروران
بـر دسـت نــاز نــازکان ، خـو شـتـر ، النگـو ، می رود
صدجویبـاران ، پرده زن ؛ صد شیوه ، می خواند غـزل
بی پرده،گوی ؛ ای تار من ؛این کیست ؟ از رو میـرود
هر تـابشی ، باران ، شـود ؛ هر قطـره ای، خروار گل
هنـگامـه ء غیبـت ؛ گـل عیشم ، بـه مشکو، می رود
مهـر ،آفتابت، می دمد ؛ بی مهـری ات ، هم مـاهتاب
دانی؛چه حالی ؟میشوم؛ ذوقم که ، نـُه تو، می رود
کی ؟ صحبتم، باشد غـریب ؛ از نوش لب ؛ روژینـه رُز
انسـان ، علیـرغـم گـلان ؛ در پـژمـران ، بـو ، می رود
دزد یـده ، دیـدم ؛ دیـده ام ، خـامـوشـی جـادو گـران
افسرد ؛ اگر ،این آذران ، برق و سگ و سو ، می رود
ای مهـر،بان آذر منش ! دی ، شام من شد ؛ بهمـنی
یک کهکشـان افسـردگی ، بامن ، به پستـو می رود
از خیـل جانبازان عشق ، آنکـو که خـواهـد ؛ عـافیت
بازنـده، شد لیـلاجیـان ؛ زین کوی ، هـرکـو ،می رود
بیزی نس ت ، بیزانسی؛ و ویـزیت عاشق ، روی میز
صد لایـه یی، جام آبگین ، را لاخه ای، مـو، می رود ؟
در معـبــر خیـبـر ، نگـر ؛ پر تنـگنـا ،چون قـافیـه ست
لـؤ لـؤ ، گر از هنــد آورم ؛ دافغــانـه لـو لـو ، می رود
.................................................................................
الف - واژگان :
آهـو= غزال ، و نیز ، منفی از « هـو » . بـد. عیب . فردوسی : « دو دست و
دو پای من ، آهو گرفت . » هــو = خوب . نیک . مثال : هـومن ، هـوتن .
یا هو =ایهام بیک سِرور.وتکیه کلام دراویش.و ندای سکرت ، به معشوقه
جام = واحد ی برای شیشه گری
دافغانه = افغانستانی .حرف (د ) حرف تعریف ست ؛ در پشتوی افغانی .مثل حرف تعریف (de) ، در زبان فرانسه . شبیه تلفظ حرف اضافه (دِ) در لهجه خراسان
روژینه = رز . رزبان . گل رز .گل سرخ . که معربش روض . روضه . رضوان ریاض است .
سو = نور . روشنی چشم . سمت . نقب .
نازک = ناز + ک . = ظریف . ( « ک » برای نسبت و تحبیب ) مثال : طفلک .
مشکو = داخل منزل . اندرونی . اتاق .
ب - دستور زبان پارسی : « ک »
1- برای تحبیب . .. طفلک . بچه دوست داشتنی
2 – برای تصغیر ... مرغک . مرغ کوچک ، پرنده .
3 – برای شباهت کل ( گشتالت ) ... موشک . کلا ً ، شبیه موش
4 – برای شباهت در انتزاع جزء.خرسک .« پرز قالی شبیه پوست خرس »
5 – برای نسبت رنگ ... زردک . سرخک .بیشتر برای بیماری هم
6 – برای نسبت صوت .... خروسک .. صدای تنفس بیمار .جیر جیرک.
7 – برای تحقیر .... مردک . یا مردکه . زنکه .( که اول + «ه»= مرده بوده)
8- در پهلوی باستان .که به ( ه ) بدل میشود مثال: بنفشک بنفشه
9 – اصلی کلمه ... مثال : تاک .
10 – تخفیف حرف ربط « که » مثال: از آنک
11 – تآکید در اشاره ..اینک ... آنک
12- تشبیه غیر مستقیم ...کورک = دمل متورم سر
باز نکرده شبیه چشم کور .
13- برای حاصل مصدر که در اصل فقط «ی»
است ؛ ولی در کلمات مختوم به «ه» این «ه» به
«گ» بدل می شود . زنده + «ی» = زندگی اما
در کلماتی ، بدون آن حرف ، «ک» می گیرد مثال :
یواشکی = به صورت کم و آهسته ..و یا ....پنهانکی ( پنومکی )
14 – دقت شود ؛ که در کلمات عربی ، ضمیر است .
مثال سلام ًعلیک یعنی : علی + ک = بر « تو » که مؤنث
کسره مذکر فتحه دارد . در واقع جّر و نصب .
15 – نسبت ترکی ... ال + ک = الک ( با دست )و از این ، باز با «ی»
حاصل مصدر می سازند . الکی ،یعنی : دست دستی ، سر سری .
چون قبل از ساخت الک ، با کف دست و عبوردادن از لای انگشتان
این کار انجام ، می شده است .
ج - جغرافیا : تنگه خیبر = در هندوکش افغانستان. معبری صعب العبور
بین افغانستان پاکستان.(ارتفاع هزار متری )که لشکراسکندر.نادر و اخیراً
انگلیس.بسختی از آن گذشتند؛( انگلیس ) ، برای حفظ هند،درجدایی این
نواحی ایرانی.کوشید. وتنگه را، به نظارت خوددرآورد . (پیمان گندمک)
.پاکستان از هند جداشد و افغانستان را که زادگاه شاه عباس بود باجنگ
از ایران جداکرد ؛ تا طوایف مسلط شوند ؛ وحایلی بین هند و ایران ، ایجاد
شود. و نادری ، یا یعقوبی ، مردآویج زاده ای دیگر ، به هند نتواند بیاید .
و (انگلیس ) ، این نام « افغان »!!! را ، به این مناطق ایرانی جدا کرده ، داد
د - بدیع : مراعات نظیر = مهر . آذر . دی . بهمن ..در مصرع ( ای مهر ،
بان ! آذر منش ... )...تلمیح = اشاره به لیلاج . قمار باز خاکستر نشین
هـ - علم قافیه : در تنگنای قافیه خورشید خر شود = بنا به ضرورت مثال :
سخُنبرای بُن وخورشیدمخفف شده وخورمی شود .که درتلفظ هماهنگی
قافیه مساوی(خر) میشود .و همینطور..لؤ لؤ که مساوی با لولو .می شود
و - کوچه – 1 - زنکه ! جان ! زنکه =هوای قوچان خونوکه .
(اُ هوی زن + ــه ! هوای قوچان سردست)
2 – سگ . در( افسرد ؛ اگر این ... ) تو که چشمات سگ داره ...
3 – در مصرع ( صد لایه جام آبگین را لاخه ای ...) اصطلاحاً :
مو ..لای درزش ، نمی رود = عاشقانه ، آن تیم . صمیمی . چفت و جور .
ز = عروض : این غزل ،در بحررجز سالم و وزنی سالم ست، یعنی : وزنی
بدون (زحاف ) .با افاعیل «مستفعلن» و.زحافات بحررجز: مفاعلن .مفتعلن
.فاعلن. باقی ...(درصورت امکان وفرصت ) به عهدهءمهـربانـوی دانشورم
ح – موسیقی : درعروض حمیدی( مُس .تَف.عِ. لُن) میشود( مُت .فا. عِ .لا)
و در عروض خانلری و دیگرها..( مس . تف. عِ . لن = تن .تن . ت. تن)یا
هرضربآهنگی که بخواهید ؛ با دست تان روی میز ، یا ، با پا بر زمین
بکوبید . و بگویید :( دام . دام . دَ . دام) یا ( تاپ . تاپ . ت. تاپ ) و یا
کف بزنید؛ (یک قرص.. دو قرصه ) ؛ یعنی : (محکم .محکم .یواش محکم)
یا با دایره وتنبک ، دو تا ضربه ، به داخل دایره (بلند ) ویکی به کنار محیط
(کوتاه) ویکی باز داخل دایره بزنید.میشود( مس تف. عِ . لن)=( ــ ــ 7 ــ)
(اف . سر .دَ .گر)/(مس.تف .ع . لن )/(این.آ. ذ . ران = تپ.تپ . ت.تپ)
(بر .قو .س . گو/ تن .تن. ت . تن )(.سو. می. رَ. ود ./ دم.دم . دَ. دم)
ط - معنی دو مصرع : مصرع اول - درنرگس آهووشان ..در جوانی بایک
یاهو ماشاءالله دفع بلا می شود ؛ و. یا نظر طرف ( آو ) جلب می شود
مصرع دوم .- بیزینس ات ..= عشق ، باپاداش، تجارت می شود .وشکست
می خورد ؛ مثل: امپراتوری بیزانس ( قسطنطیه=.اسلامبول=.استانبول)