دردا کشیدم از دستت مدام
عشقت رو خواستم ، واست من گدام
داد زدم تو رو ، گرفته صدام
این همه رفتی ، کجا رسیدی
از دست غما ، چه ها کشیدی
می کشید دلم ، فریاد و ناله
می کرد خودش رو ، سویت حواله
ولی دیدنت ، دیگه محاله
اونی که رفته ، دور شده ازم
هرگز نمیاد ، دوباره بازم
فک کردم دوری ، یکی دو ساله
نگو قصه اش ، قصه ی زاله
انقد زیاد شد ، که گشت رساله
ندارم اصلا ، یه کم امیدی
گریمو هرگز ، تو که ندیدی
گریه هام دله دریا رو سوزوند
بهار سبزو ، افسرد و خزوند
شعله ی عشقو ، به هر جا کشوند
اشکام ابرا رو ، می کنن پاره
رودا رو کوها ، میشن آواره
هر کی بشنوه ، ازم قصه را
می مونه مبهوت ، ازین ماجرا
آتیشم سوزوند ، خشکا و ترا
عشقت کشنده ست ، شبیه وبا
میاد به سویم ، با باد صبا
برده ام تو رو ، به شهر عشقم
نوشتم اسمت ، تو کل مشقم
نه نگو به من ، در نیار اشکم
افتاده سایه ات ، به روی دلم
تندیس می سازم ، از خاک و گلم
می گیرم تو رو ، به روی بازو
می برم اونجا ، که کردی آرزو
به کسی نگو ، جز خودم رازو
می خوام که کنیم ، عشقامونو جمع
چیزی نداره ، جز عشق این طعم
سلطان عشق
26/8/93
كهكشان 1