*\" عشق نافرجام \"*
وقتی ز عشق دم میزنی ، با درد خود سر میکنم
دوستی خاله خرسه را ، بازهم باور می کنم
وقتی ز عشق دم میزنی ، از ترس میلرزد دلم
من عشق گرگ و میش را ، با هم به دفتر می کنم
وقتی ز عشق دم میزنی ، یکباره خشکم میزند
آن دیده ی مبهوت خود ، با خون دل تر می کنم
با من مگوئی تو زعشق ، چون شیرین بی همرهی
من دم به دم با بیستون ، عمر خودم سر می کنم
وقتی ز عشق دم میزنی ، بوی زر و زور میدهد
من کی مرام عاشقان ، با زر برابر می کنم
وقتی ز عشق دم میزنی ، خون می چکد از چشم من
با یاد قتل عشق خویش ، الله و اکبر می کنم
وقتی ز عشق دم میزنی ، عشقنامه پرپر می شود
من گریه بر آن حافظ ، پیر دلاور می کنم
هرگز مکن یادی چنین ، بی فرهاد یا شیرین
من جان فدای اینچنین ؛ عشاق نامور می کنم
خونی زفرهاد در رگم ، مستانه دائم می دود
ابیات عشق را تک به تک ، چون آیه از بر می کنم
وقتی زعشق دم میزنی ، پول است و عمری هم هدر
من یادی از حمام فین ، از عشق ابتر می کنم
دین تو و این زندگی ، عشق را به زندان می کشد
من تاج عشق را ************** برتر می کنم
من که دوباره عشق خود ، در زندگیم یافته ام
تا با سرود عاشقی ، عشقش معطر می کنم
89/6/16
ساعت 20:30 مشهد مقدس