رنگ محبّت
**
دگر رنگِ محبّت در رفاقتها نمی گردد!
جدایی زود می آید، نهالی پا نمی گردد!
به چشم ِعقل ِانسانها نمایان گشته معیاری
مرام ِدوستی، با معرفت معنا نمی گردد!
چنان زنگار بر دلها نشانیدست نفس دون
که دل قانع به مردابی شده، دریا نمی گردد!
.
برو ناصح که گوش ما، به پند تو نمی جنبد
که هرکس ابجدی خوانَد، بدان! دانا نمی گردد!
اگر چشمان مجنونت دهند آنوقت می بینی
که عاشق را کسی زیباتر از لیلا نمی گردد!
بباید در وجودت چون جنونی یا هوایی خوش
که با هر بدر مه دیدن، کسی شیدا نمی گردد!
اگر انفاس خوش خواهی به تقوا هست و خاموشی
که هر کس مدّعی باشد، دَمَش عیسا نمی گردد!
اگر خود را شناسی تو، بدانی قیمتت چندست
دراین دنیای وانفسا کسی کالا نمی گردد!
اگر تنهاترین باشم همه یادم پر از او هست
دل هر کس که او باشد، دگر تنها نمی گردد!
قلندرهای عاشق را فقط او، "بختیارا" دل
به جز عشق ِحبیبِ خود، به کس ماوا نمی گردد!
(بختیار فرّخ ٢٤ / ٧ /١٣٨٩ )