اي فلك با سيد بطحا وفا كردي نكردي
يك دم از صدق و صفا كامش روا كردي نكردي
حمزه و جعفرگرفتي زو، شكستي درّ نابش
وز مصيبت بعد از آن او را رها كردي نكردي
زهره زهراي او را، گوهر عرش مجيدش
دل شكستي پهلويش را هم دوا كردي نكردي
محسن شش ماهه اش را كشتي و رحمت نيامد
هيچ پروايي هم از خشم خدا كردي نكردي
با علي گفتم مگر در پاس رنج بيشمارش
بهر دين حق، مدارا از وفا كردي نكردي
زاده بيت الله و پرورده دست نبي بود
هيچ آيا فهمي از اين مدّعا كردي نكردي
كشتي او را در ميان مسجد و محراب كوفه
بعد از آن بر عترتش ترك جفا كردي نكردي
مجتبا بس نامرادي تلخكامي ديد، او را
دلنوازي بعد از آن بيدادها كردي نكردي
خسرو خوبان جنّت چون گرفتار بلا شد
همدلي با خامس آل عبا كردي نكردي
در زمين كربلا هفتاد و دو نخل نبوّت
بر زمين افتاد. شرم از مصطفا كردي نكردي
چون براي كودك شش ماهه آبي خواست مولا
جاي پيكان، جرعه آبش عطا كردي نكردي
تلّ جودي مأمن نوح از پي طوفان غم شد
تلّ زينب را همآن سان بي بلا كردي نكردي
چون سر پاك حسين مهمان خولي در تنورش
گشت، مهماني ز شاه اوليا كردي نكردي
چون تنور نوح تنّور حسين از عشق جوشيد
ليك آيا قصد جان اشقيا كردي نكردي
مادر غم هاست زينب ليك يك زن بيش نيست
از رخ معصوم او آيا حيا كردي نكردي
تشت زرين در میانش رأس خونین حسين را
در خفا از چشم آن عم مبتلا كردي نكردي
با پژوهنده به پاس مهر اولاد پيمبر
يك زمان از مهر اخم از چهره وا كردي نكردي