سه شنبه ۳ مهر
به یاد مادر، برای (ستاره مشرقی) شعری از
از دفتر غربت موهوم نوع شعر
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۱۵:۰۸ شماره ثبت ۳۱۴۰
بازدید : ۱۳۵۵ | نظرات : ۲۰
|
|
آن که بود از مهربانی یک تاز، آن که بوده قبله گاهم در نماز،
آن که بود از خودگذشتگی نماد، آن که امید دلم بود و مراد،
مادرم بوده که چندی ست از جهان، رفته، خالی مانده جایش همچنان،
حال مادر، شب که می آید به زور! کی بپاشد بر تنِ من آبِ شور؟
کی بچرخِد مضطرب دورِ سرم؟ کی بماند تا سحر بر بسترم؟
یاد دارم از غروب ها تا پگاه، می نشستی خیره می ماندی به ماه،
منتظر بودی که آید آفتاب! تا سپیده دم که می رفتم به خواب،
تازه آنگه نوبتِ راز و نیاز، بود با یزدان و هم وقت نماز،
اما مادر، در پگاهی این چنین، از بلایی چون اجل،خوردی زمین،
هرچه کردیم از زمین بر پا شوَی، تا دگر باره عزیزِ ما شوَی،
رفته بودی دیگر از پهنای خاک، زنده یادت، شادِ بادا روحِ پاک.
پاییز 1375 تقدیم خانم ستاره مشرقی
|
|
۱ شاعر این شعر را خوانده اند
Guest
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.