جمعه ۲ آذر
تقديم به عاشقان اباعبدالله الحسين عليه السلام شعری از محمدمهدي ناصري
از دفتر يك غزل مهمان من باش نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۳ ۱۳:۲۷ شماره ثبت ۳۱۳۸۲
بازدید : ۵۷۱ | نظرات : ۹
|
آخرین اشعار ناب محمدمهدي ناصري
|
یک پیکر پاکیزه اینجا سر ندارد يك سر به روي نيزه و پيكر ندارد آنجا کنار سنگ خونین و سیاهی انگشتی افتاده ست انگشتر ندارد یک ذوالجناح خسته خونین یال و زخمی سر بر زمین می کوبد و افسر ندارد حجمی عظیم از شعله خورشید وآتش بر خیمه ها می سوزد و آخرندارد بیماری از خیل نکویان بهشتی بیتاب در تب سوزد و بستر ندارد هی افتد و هی خیزد و هی اشک ریزد طفلی به روی خار و خس مادر ندارد؟ در حسرت یک جرعه نور از مهر کوثر این خیل مستان وای آب آور ندارد گویا قیامت در همین نزدیکی ماست (یک ذوالفقار افتاده و حیدر ندارد) هستی نگاه خویش را پوشید از غم یک پیکر پاکیزه اینجا سر ندارد محمدمهدی ناصری
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.