تا جرعه نوش جام تولای حیدریم ،
کی در خیال بهجت صهبای احمریم ؟
خمخانه، مویه کم کند از غربت شراب ،
ما باده نوش ساقی بی تای کوثریم .
گر در مرور خویش به عرفان نمی رسی !
با ما بیا، که سالک دنیای دیگریم.
تا، سر سپرده ایم به مولی الموحدین ،
از سرو پای در گل فردوس، سرتریم .
آیینه جلوه ای ندهد بی فروغ نور،
ما، مستنیر از رخ آن مهر انوریم .
او، آفتاب طالع حسن ست و ما همه ،
از فیض پرتوش، شرر آکنده اخگریم .
گر ذره ایم، از کرم جاودانه اش ،
با صد هزار مهر فروزان برابریم .
آری فلک به قامت او اقتدا کند،
از چنگ زهره شور و نشاط دگر بریم .
درویش را بگوی : علی ( ع )، باب علم بود ،
شادا، که خاک سار ره پاک آن دریم .
دانی علی(ع )، چگونه به معراج می رود ؟
در عرش نیز شاهد آن سرو سروریم !
او، از طریق عشق به معشوق می رسد،
ما، از چه رو به این همه اشراق کافریم ؟
آری، علی( ع ) ست شافع روز جزای ما ،
" آگاه ". باش جز به ره اش، راه نسپریم .
عید غدیر سال شصت و دو .