بسم رب الشهدا و صدیقین
مدتی قبل خبر قتل دستفروشی در تهران قلب خیلی ها رو به درد آورد
و بعد از آن هیچ خبری هم نشد
چگونه شهید نخوانم این دست فروش را که خود خدا فرموده هر کس در راه کسب رزق حلال برای خانواده اش بمیرد شهید است
این بنده خدا کشته شد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اخبار دیشب را شنیدم ، باز این دلم آتش گرفته
مو بر تن من سیخ گشته، خون از رگم بر سر نرفته
گوینده با یک حالت غم اخبار را می خواند دیشب
می گفت دیشب یک پدر نیز از دار این دنیا برفته
بر این خبر حساس گشتم تا علت آن را بدانم
تا من بدانم از چه رویی فرق سرش چون گل شکفته
علت عیان شد من بگویم او مجرمی خونخوار بوده
او می فروشد روی دستش اجناس را هر روز هفته
بهر معاش خانواده، بیکار بود ، این کار می کرد
این حرف را از خود نگفتم، این را همان همسایه گفته
یک روز جوراب و دگر روز لُنگی برای شیشه هاتان
این کار او بود و حلال است ، کاری حلال و شسته رُفته
آن لعنتی مامور شهری در پیش فرزندش چنان زد
آن مرد هم صد ناله می کرد اینک درون قبر خفته
احسان