سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 3 مهر 1403
    21 ربيع الأول 1446
      Tuesday 24 Sep 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        سه شنبه ۳ مهر

        کاسه های خالی(مشترک گلی و پژواره)

        شعری از

        از دفتر غربت موهوم نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۱۷:۳۰ شماره ثبت ۳۰۳۲
          بازدید : ۱۰۳۱   |    نظرات : ۲۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر

        شعر منبع:
        ***   
        حسی  درمن است

        که  بارها و بارها

        فرمانروای دریا را  

        به عقد چشمانم در می آورد.

        پیراهن عروسی ام 
         
        سرخ می شود

        همچون عروسی از هند

        چرخ زنان بر گرد آتش...

        و من چه کودکانه 

        چون همیشه 

        می دزدمش 

        از نگاه مادرم...

        وباز به خیالم

        آن کاسه های خالی از آب

        که پشت سر کودکی ام صف بسته اند

        معجزه ی دستهای باران است ...
        اعظم گلیان(گلی)
        ***
        جواب محمد ترکمان(پژواره):
           

        حسی همراه من است
        حسی صادق.
        حسی
        به سبزی ی نیلوفران
        آن برکه!؟
        که دیگر سبز نیستند!
        حسی به سرخی
        غربت دریا
        دریایی که
        دیگر آبی نیست!

        برکه ای که عروس دریایی اش
        سیاه بخت شد!؟
        و
        درحسرت آزادی
        آنقدر اسکلت
        بر اسکله ی تشنه برکه زد
        و بار ها و بار ها

        فرمانروای دریا را،
        به امداد طلبید
        فرمانروایی که
        در عقد آتش افروزی
        کوسه ها بود!
        و
        سرمست
        حکم متارکه
        صادر می کرد
        برای ماهیانی
        که در عقد آسمان بودند...
        آسمانی که آبی اش
        اسیر شب بود...
        تا سپید مرگ شد!

        پژواره 18/2/90
        ***
        جواب اعطم گلیان(گلی):

        این حس بی قرارم می کند ...
        گاهی
        ابری ام می کند ...
        گاهی
         کودکی ام را
        به لیِ لیِ های تازه می کشاند
        آرام می شوم
        خیره به نقطه ای کوچکتر از خودم
        و به این می اندیشم:
        حتی نام اعظم ام مرا بزرگ نکرد!....
        اعظم گلیان(گلی)
           
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۲ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        محمد ترکمان(پژواره)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1