سه شنبه ۳ مهر
کاسه های خالی(مشترک گلی و پژواره) شعری از
از دفتر غربت موهوم نوع شعر
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۱۷:۳۰ شماره ثبت ۳۰۳۲
بازدید : ۱۰۳۱ | نظرات : ۲۷
|
|
شعر منبع: *** حسی درمن است
که بارها و بارها
فرمانروای دریا را
به عقد چشمانم در می آورد.
پیراهن عروسی ام سرخ می شود
همچون عروسی از هند
چرخ زنان بر گرد آتش...
و من چه کودکانه
چون همیشه
می دزدمش
از نگاه مادرم...
وباز به خیالم
آن کاسه های خالی از آب
که پشت سر کودکی ام صف بسته اند
معجزه ی دستهای باران است ... اعظم گلیان(گلی) *** جواب محمد ترکمان(پژواره):
حسی همراه من است حسی صادق. حسی به سبزی ی نیلوفران آن برکه!؟ که دیگر سبز نیستند! حسی به سرخی غربت دریا دریایی که دیگر آبی نیست!
برکه ای که عروس دریایی اش سیاه بخت شد!؟ و درحسرت آزادی آنقدر اسکلت بر اسکله ی تشنه برکه زد و بار ها و بار ها
فرمانروای دریا را، به امداد طلبید فرمانروایی که در عقد آتش افروزی کوسه ها بود! و سرمست حکم متارکه صادر می کرد برای ماهیانی که در عقد آسمان بودند... آسمانی که آبی اش اسیر شب بود... تا سپید مرگ شد!
پژواره 18/2/90 *** جواب اعطم گلیان(گلی):
این حس بی قرارم می کند ... گاهی ابری ام می کند ... گاهی کودکی ام را به لیِ لیِ های تازه می کشاند آرام می شوم خیره به نقطه ای کوچکتر از خودم و به این می اندیشم: حتی نام اعظم ام مرا بزرگ نکرد!.... اعظم گلیان(گلی)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.