دوشنبه ۵ آذر
سر شعری از احمد البرز
از دفتر دلتنگی های من نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۸ شهريور ۱۳۹۳ ۱۲:۱۲ شماره ثبت ۲۹۴۹۵
بازدید : ۵۸۹ | نظرات : ۳۰
|
آخرین اشعار ناب احمد البرز
|
چه سری دارند این میخ ها
هر چه ، به سرشان می زنند
صداشان در نمی اید
زبان مشترکی داریم
ته گریه هامان اشک دارد
زخم هایمان درد دارد
و خنده هامان مصنوعی است ...
دوستان خوبی نیستند
این تبرها درختی هنگام افتادن
به دسته چوبی تبر نگاه میکرد
احمد البرز از صمیم دل برایتان آرزوهای خوب کردم خدا میداند خدا میداند شاید شما هم بدانید چند ماهی گرفتار ذهن بودم همین ذهن گچی که شعر های نیمه استخراج میکند سپاس از اینکه همیشه خط خطی هایم را میخوانید دوست دارم بخوانم از شما ولی واقعانمیشه چون ذهن من کامل نیست سپاس که خواندید اگر نخوانید هم دوستتان دارم
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.