به نام بی نام دوست
درود
شبی نگاه از روی تحقیق به اسمهای جلاله پروردگار انداختم که در حالی که دست هایم رو به آسمان بود ندایی بر قلبم خواند خدا بزرگتر از آن است که وصف شود
در وصف نیایی تو ای آن که تویی بی نام
در وصف بخوانندت بهر خیال خام
در جمله نیایی هان ای شوکت هر خلقت
ما نه گداییم و نه حاسب هر صفت
گر چه کریمی ورزاق و غنی و رب
آگاه تویی جانا بر من که نمودم تب
امروز ز شوق خود بر قلب من آگاهی
پس وصف تو با موصوف بودست ز کوتاهی
من نام بی نامت اندر دعا کردم
اندر جهان هر عشق بی تو رها کردم
تو نور آفتابی و جلوه مهتاب
بر هر گدا بخشی تو شوکت والقاب
گر چه گدایی تو بهتر از شاهی ست
اما خواستن من از تو گمراهی ست
من از تو ای جانان جز تو چه می خواهم
که جلوه عشقی و یار دلخواهم
روز ازل نامت بر روی دل حک شد
صدها لقب بر تو از جهل و از شک شد
الحق که نام تو در وصف نمیگنجد
برخیز به خود آییم هر کس به عقل سنجد
ساحل ز عشق تو مجنون دلها شود
اندر بیابان وصف تو پیدا شد
اندر وضوی تو در غسل نور افتاد
تا که ز نام تو بر خلق دری بگشاد
1392 دی ماه
س .ش
با تشکر از قدم رنجه شما و زحمات گروه ریاست سایت
در پناه حق