سلام ای آشنا....
ای پاره جان...
ای امید....
ای نور
سلام ای ازدحام ذکر خوبی های هر روزم
سلام ای ماهتاب خاطرات اشک جانسوزم
سلام ای تو
فرشته...
ای ملک...
ای عشق...
ای تندیس خوبی های جاویدان...
----
سلام ای برترین اندیشه خلقت
کنون از عرش میخواندند
عنوان ملک گونت
گمانم اشتباهی بر زمین آورد یزدانت
تو رفتی و مگر از خاطراتم میرودشبهای احسانت
مگر بی روی ماهت روز من شب میشود اصلا...
سلام ای مادرم
ای خفته پشت قرنها واژه...
نماد عشق...
ای سبز مصفا
ای خداوندم....
-----
منم، مادر ...
منم این کودک گنگ و گنهکارت
منم این اشک ماسیده به خط دیده ی بازم
منم پروانه ای بشکسته پر بر بام پروازم...
تو رفتی و پس از تو خاطرات کودکی گردیده همرازم
-----
همانا کودکی هایی که بی آرام
در آغوش گرمت گریه میکردم
تو را بیدار میکردم
توی خسته
توی تن کوفته ازکار روزانه
تویی که تازه چشمت گرم رویاهای من میشد
چه فرزند بدی بودم
و تو آرام میخواندی
و تو آرام میگفتی
لالالا لا ...گل پونه...
بخواب ای ماه دلبندم
بخواب ای ناز فرزندم
وگرنه گرگ کوچه زود میفهمد صدایت را
ویا هاپوی وحشتناک آدمخور
وگرنه غول می آید
همان دندان دراز گوش تیز پشت پشمالو
ویا آن سر سیاه بیت انگشتی که میدانی
همان یک سر دوتا گوش دو پای سخت وهم آلود...
-----
و تو آرامتر در گوش من با عشق میخواندی
برو ای گرگ بد طینت
برو ولگرد هاپوووو ،
خسته جان کوی تاریکی...
برو ای غول بی شاخ و دم بدجنس
هم او که گریه میکرد
بچه ی همسایه ی ما بود
برو آنجا....
برو او را ببر....
این کودک من،بچه ی خوبیست
و او چشمان خود بسته
برو ای سرسیاه بیست انگشت،
کودکم خواب است
و من آرام با موسیقی و لالایی و
گرمای قلبت خواب میرفتم
------
زمان کودکی طی شد
گذشته رفت و تو رفتی
و من ماندم...و اندوهم
همان سگ آمد و با تکه ای نان یار غارم شد
وفا آموختم از اوحفاظ کار و بارم شد
و آن گرگی که میگفتی
ندیدم من کسی را پاره گرداند
و یا یک بچه را از مادرش طوری جدا سازد
سرش در کار خودبود وبه کس کاری ندارد او
و آن غول و همان غوغای وهم آلود....
و اما آن سیاه بیست انگشت مادرم ،
آن مرد نامرئی...
دلم بشکست و پامال دو صد غم کرد
زبانش چهره اش مهرش قرارش عهد وپیمانش
نهانش ظاهرش عشقش نگاهش نام وعنوانش
همه ظاهر
همه بازار مکاره
همه بازی نمایش مکر بود و حیله و تزویر
رهایم کرد آخر بی سبب با دیگری پیوست...
کنون تنهای تنهایم...
----
کنون با تو کنار تو بساط درد دل دارم
-----
کنون مادر بخواب آرام ...
کسی را با تو کاری نیست
لالالا لا ...گل پونه...
منم، مادر ...
منم این کودک گنگ و گنهکارت
منم این اشک ماسیده
به خط دیده ی بازم
منم پروانه ای بشکسته پر
بر بام پروازم...
-------
روانت خرم و روح تو شاد و یاس بالینت
همیشه، میهمان کردگار مهرآیینت
=====
دلجووو
پنجشنبه22خرداد