يکشنبه ۲۷ آبان
بوسه می خواهم ولی گفتی خجالت می کشی شعری از علی نیاکوئی لنگرودی
از دفتر زمزمه عود.. نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳ ۲۳:۳۹ شماره ثبت ۲۷۰۱۶
بازدید : ۸۸۱ | نظرات : ۵۲
|
دفاتر شعر علی نیاکوئی لنگرودی
آخرین اشعار ناب علی نیاکوئی لنگرودی
|
ای عسل بانو چرا من را ز سر وا می کنی؟
شعر من می خوانی اما باز حاشا می کنی؟
بوسه می خواهم ولی گفتی خجالت می کشی
پس زکات عاشقی را با چه ایفا می کنی؟
جان من در حسرت لب های تو بر لب رسید
بوسه می خواهم چرا این پا و آن پا می کنی؟
هر زمان گفتم به تو نجوای مهر و عاشقی
صحبت از آب و هوا، حالا و امّا می کنی..
این من و تکرار من با تو معمایی شده
جدولی خط خورده ام حل معما می کنی؟
هر طرف دنبال تو گشتم ولی پیدا نشد
جستجو می بینی و اینجا و آنجا می کنی
من نمی دانم چه جادویی است در چشمان تو
هر طرف رو می کنی مفتون و شیدا می کنی
من در آن چشمان معصوم سیاهت گم شدم
تا ابد سر گشته ام من را تو پیدا می کنی؟
در خودم مخروبه ام گیجم خرابم، خالی ام
التماست می کنم تا کی تماشا می کنی؟
من به دور از هرم آن لطف نگاهت مرده ام
لحظه ای با گوشه چشمی کار عیسا می کنی؟
اینهمه گفتم به تو با این زبان الکنم
در کنار شعر من یک جمله « مانا » می کنی
مانده ام در حسرت دیدار روی ماه تو
کی عیادت از دل تنهای رسوا می کنی؟
علی نیاکوئی لنگرودی
۱۳۹۳/۰۳/۱۵
رشت
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.