بچه بيا بشين بگم، قصه ي مشدي حَسَنو!
-"مشدي حسن كليد سازو؟!" آره عزيزم! همونو!
قبل از حسن، محمودي بود
پر صدا و بي خير و سود!
يكي نبود بهش بگه
-"محمود عزيز دل! چته؟!!"
هي حرف مي زد، هي حرف مي زد، هي شاخ و شونه مي كشيد!
رو در لونه ي مارا، هي عكس پونه مي كشيد!
لبخن مي زد! كلنگ مي زد! هي اين ور اون ور مي پريد!
مي رفت سراغ چينيا، جنساي بنجل مي خريد!
يه كشوري قطره اي بود! اسمش چي بود؟! آها!! قطر!
كوچولو و گوگولي بود! اون ور آب ، با لب تر!
تو ميدون پارس جنوب، وسطاي خليج فارس
بساطشو پهن كرده و اونجا يهو شده پلاس!
محمودي لبخند مي زنه! ناز مي كنه! قهر مي كنه!
گه گاهي هم پيش چاوز! اين شهر و اون شهر مي كنه!
عمرا تلف، فرصتا سوخت
آقازاده، جيبشو دوخت
روده درازي نكنم!
با حرفا بازي نكنم!
برم سمت مشدي حسن
اين ور و راضي بكنم!
مشدي حسن، بگير اومد!
باباي ملت در اومد!
-"مش حسنم، كليد دارم!
باور كنين! رسيد دارم!
قفله رو بازش مي كنم!
يك كمي نازش مي كنم!
با كمي صبر و حوصله
مرغه رو غازش مي كنم!
مشدي حسن!! ده ماهه شد!!
-"چي عزيزم؟!" قول و قرار...
-"درست ميشه! درست ميشه!
مشكلا ميگن الفرار!!
شيب رو ملايم مي كنم!!"
شيب چي رو؟!
-"مشكلاتو!"
يعني بسازيم دوباره؟!
-"آره عزيز!"
پسر بيار اون ملاتو!
ملات كجاس مشدي حسن؟
-"ملاتا پيش بچه هاس!!"
بچه ي كي؟!
-"بچه ديگه!! چقد تو هستي بي حواس!!!!
ملاتا رو پس ميگيري؟ مشدي حسن، تو رو به خدا!
فشار زياده مش حسن، روح از تن ما شد جدا
يه ديوونه يه سنگي رو، تو يه چاهي پرت مي كنه!
دل تموم مردمو، پر خون و حسرت مي كنه
قول و قرار يادت نره، زندگي دردناكه حسن
با دم شير بازي نكن، خيلي خطرناكه حسن!!
1393/2/9
كرمانشاه
پ.ن.
ساعت يازده بود در مغازه بيكار بودم! خب! بازار كساد است! گفتم از محمود و مش حسن بنويسم!
پ.ن.
از خيلي مطالب سريع گذشتم تا مصداق بارز روده درازي نشود!
پ.ن.
لطف كرده با شيب ملايم نقد كنيد!!