سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        عشق به شرط چاقو

        شعری از

        بنیامین پور حسن

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل مثنوی

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۳ ۰۷:۲۵ شماره ثبت ۲۵۸۱۳
          بازدید : ۸۲۵   |    نظرات : ۲۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بنیامین پور حسن

        سوء برداشت های شخصی یا
        اینکه نوعی مسامحه بوده ست
        این وسط ما بهانه ای بودیم
        عشق وجه المصالحه بوده ست.
        ……..
        عشق مان جرم محرز ما بود
        ما به درد کسی نمی خوردیم
        طبق قانون جنگل این قوم
        باید از فرط درد می مردیم.
        کل این شهر مثل زندان شد
        “طا”ی طاقت خمیده تر از قبل
        چاک ها را عمیق تر کردند
        “دال” دل را دریده تر از قبل.
        پای مان چون غنیمتی جنگی
        قسمت صنف داسداران شد
        عشق اما هنوز جریان داشت
        عشق پاکی که تیرباران شد.
        سنگ مفت و سر دو قمری مفت
        سر شکستند و سرشکسته شدیم
        پیش شان مثل مهره ای آچمز
        پا به زنجیر و دست بسته شدیم.
        سنگ اول مرا گرفت از تو
        سنگ دوم تو را گرفت از من
        سنگ سوم تو را قسم دادم
        که : به کوری چشم اهریمن
        کم نیاور، بایست، محکم باش!
        تا نگویند این که وا دادی
        شاهد سنگسار ما هستند
        تخم و تار “جنید بغدادی”.
        خون مکیدند و قی شدیم از رگ
        -کار ایل و تبار زالو بود!-
        تف شدیم از دهان زالوها
        این تناسخ به شرط چاقو بود.
        …………….
        حس اینکه معامله شده ایم
        می کشاند مرا به جایی که
        دایما می گریزم از چشمت
        تا نمک لاخ زخم هایی که
        بودنش ارزشی نخواهد داشت
        در نبود تو هر خدایی که
        این تنفس به شکل مصنوعی ست
        تا نباشی تو در هوایی که….
        ……………..
        از خیابان صدا نمی آید
        کوچه زیر فشار تاریکی ست
        توی شهری که عاشقی جرم است
        عشق یک اشتباه تاکتیکی ست.
        روز اول تو گفته بودی که
        شرط می بندم آخر این راه
        اشک و افسوس و حسرت و آه است
        پای لنگ است و چاه بعد از چاه.
        آنچه گفتی به چشم خود دیدم
        شرط را باز برده ای! تبریک!
        بد به حالم که زنده ام بی تو
        خوش به حالت که مرده ای!تبریک!
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5