دلم را هفت بیت است و خداوندا تویی حاکم
یکی کعبه است ود یگرکر بلاو سومی کاظم
نجف را قبله د ل دان و مشهدرا مکان عشق
مدینه معدن رحمت بقیع ش غربت دائم
به سامراچو بنمایم نظر ختم امامت را
در ان موضع توقف کن که باشد موقف قائم
خدایا هفت اقلیم جهان و هم سماواتش
لاجل خاتم و دخت وپسر عم وبنی فاطم( علیهم صلوات الله)
نمودی خلق و از حکمت به هفت موضع نمایاندی
که تا باشند این هفت ؛جایگاه هفت قبله دائم
نمازم را سوی کعبه نیازم را سوی یثرب
غمم را در بقیع وافتخارم رانجف به ابرازم
نگاه اشک ریزانم چو بر کرب وبلا افتد
تمام حق ببینی تو که مسلخ برده اش ظالم
چواز بغداد بگذشتم به موسی وجوادش دل
سپردم با حکایت های مظلومیشان سازم
دگر باره نگاهم را سوی مشهد عوض کردم
جلال رافت ومهر رضایش شد سبب سازم
روانم کرد دل و دیده دوباره سوی سامرا
کنار هادی و عسکر به موقف گاه ان قائم
همینجا دل سپردم اعتکافم هست تا روزی
که فریاد انا المهدی زمکه اورد یادم
قیام ال طا هارا که از ظالم ستد کیفر
در موقع بپا خیزم شتابان میشوم عا زم
ندای الها العالم چودر گوشم طنین افتد
منو ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم