به نام بی نام دوست
درود
به کلبه مویه های شبانه ام خوش آمدید
ضمن این خدمتتان عرض کنم که اسم ساحل در شعر بنده انسان کامل است نه خود بنده حقیر که در راه کامل تر شودن پیش میرود
یار نشسته پیش تو یار طلب نمیکنی
مهر جهان کنار تو حال به شب چه میکنی
جمله جهان به رقص یاررخ همه جا رنگ نگار
خواب جهان بچشم توست چرخ و طرب نمیکنی
پادشهی ملک توراست رنج و فنا تورا جفاست
دیو تو رها نمیکنی جنگ وغضب نمیکنی
قصه بیاد آورو گندم هجر به جو فروش
دور بریز وهم جهان با دو رطب چه میکنی
چشم تو باز کن وبرو باز به تولدی نکو
سوی پدر نمیروی فکر نصب نمیکنی
نامه به پرده خوانده شد گوش همه رسانده شد
رمز گشا تو نامه را هوش که تب نمیکنی
تو آسمان شکافته ای روی زمین تو تاخته ای
قصه دراز میکنی جام که شرب نمیکنی
در دو جهان تو دوست جو یار تورا به سر بود
صبر ز کف داده ای عقل تو حسب نمیکنی
من به نماز دیدم ام جلوه ای از یار خودم
اوشبی به لطف گفت ز تو جدا نبوده ام
دیده گشا و چشم ببند یار ببین وشاد بخند
ذکر انا حق تو بخوان نامه غم به مهربند
ساحل عشق بوده ای از چه به بحر غم شدی
آتش غم پخت مرا تا به جهان شدم هدی
س ش خرداد 92
در در پناه حق باشید با تشکر از ریاست محترم سایت