سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 1 آذر 1403
    20 جمادى الأولى 1446
      Thursday 21 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۱ آذر

        آقا شیخ سعدی

        شعری از

        علیرضا آیت اللهی

        از دفتر آیتِ ایران نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۳۱ فروردين ۱۳۹۳ ۲۲:۴۵ شماره ثبت ۲۵۷۰۸
          بازدید : ۹۲۵   |    نظرات : ۵۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علیرضا آیت اللهی

        گویند آقا شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی ، واعظی بود شهیر، و در ستادن قال و دادن حال ! در مسیر ! . روزی به استاد کمال الدین وحشی بافقی رسید که به عاشق پیشگی شهرتی به هم زده بود  و در بردن دل ، حتی در مسیر بابل ، مهارتی . به استاد گفت آیا این شعر از تو است ؟ :
        دوستان شرح پريشاني من گوش كنيد
        داستان غم پنهاني من گوش كنيد
        قصه‌ي بي سر و ساماني من گوش كنيد
        گفت وگوي من و حيراني من گوش كنيد
        شرح اين آتش جان سوز نگفتن تا كي
        سوختم سوختم اين راز نهفتن تا كي
        روزگاري من و دل ساكن كويي بوديم....
        به اینجا که رسید شست وحشی بافقی خبردار شد که ای دل غافل ، قضیه مربوط می شود به آن لیلی محمل ، و جاده ی هنوز اسفالته نشده ی بافق به بابِل ! ، نگاهی به پیرمردی یزدی که در معیتش ره میپیمود نمود و هردو آویزان میان این بود و نبود ؛ .... که شیخ گفت :
        زچه رو بر سر کوی یار منزل نمودی ، و به پشت رفتی پشت نمودی و به پبش رفتی پیش نمودی ! تا دل کامطلبش را درحسرت سرعت کام ریش ریش نمودی ؟! ...
        که وحشی در این مصاف ، دل از انصاف بریده ، به وسط حرفش پریده به انکار که  : من نبودم ! ...
        پیرمرد که در معیت شعر وحشی حرکت می کرد و به مهر وی گمان برکت ، بگفتا : نه تنها استاد وحشی بافقی که من نیز در معرض همین اتهام بودم و غرق چنین هاله ای از ابهام ؛ حال آنکه من نیز نبودم ! :
         
        من نبودم ! دل من ساکن کویش شده بود
        به یکی لحظه ، دلم عاشق رویش شده بود
         
        زنگ در را بفشرده به هوای دیدار
        چشمبسته به دمی صید به مویش شده بود
         
        گفته بودش که : سلام ! آمده ام تا گویم ...
        مست لبخند لبش ، بسته ی خویش شده بود
         
        یک دم از یاد برفتش که چه باید گفتن
        لکنت عشق ، چو سدٌی به گلویش شده بود
         
        چشم خود بسته ز خجلت که عجب ! مَردَم من ؟!
        به شمیمش شده و واله ی مویش شده بود
         
        گل زیبا همه را دیده به اغماض و گذشت
        محو آن کوششِ پُر ، با تک و پویش شده بود
         
        من و عقلم به تکاپو به نجات دل من
        برسیدیم زمانی که به سویش شده بود
         
        دست بر دامن وی ، آی ! میفتی به خطا
        دلم از دست برفته به سبویش شده بود
         
        گفتمش : آی ! چه کردی که گرفتار شدی ؟
        پس سبو خُرد شده  جرعه ی جویش شده بود
         
        قطره ای از می ناب و به زمین می غلطید
        اندک اندک به زمینِ سرکویش شده بود
         
        در زمین ریشه ی گل شد و بر آورد ز خود
        غنچه ای که نه زمن ، زاده ی اویش شده بود
         
        بلبلی گشتم و گفتم که غزلخوان شده ام
        گل برنجید ، نگو غنچه هوو یش شده بود !
         
        و از آنروز بود که سعدی را که شیخ بود به سماع دیدندی ! و به کلٌ حاسدان جهان بخندیدندی !.
         
        بمناسبت روز بزرگداشت سعدی شیرازی است .
         
        اگر نتوانستم پاسخ محبت ها ( کامنت ها ) ی احتمالی را بدهم ببخشید ! .  
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5