به سید حاج فکری احمدزاده عزیز به پاس ایثار گری های این بزرگوار
و به تمام دوستان شعر ناب
می کند دل را معطّر دیده را تر شعر ناب
کز خدا جاری شود چون آبِ کوثر شعر ناب
میوه ها در دامنم می افکند کافکنده است
ریشه ها را در میان خاکِ باور شعر ناب
مثلِ باران است کز تکرار نو نو می شود
قند می پاشد به هر سو نامکرّر شعر ناب
زهره می رقصد به کنجِ آسمان زیرا مسیح
مثل داوودِ نبی می خواند از بر شعر ناب
می نویسد در افق تیر آن خدای شاعری
صبحدم با آبِ زر بر کاغذِ زر شعر ناب
گر به باغِ خشک خوانَد یک نفر یک بیتِ آن
از درختِ خشک روید میوۀ تر شعر ناب
فی المثل گر مجدِ همگر اهلِ شعرِ ناب بود
حافظی می آفرید از مجدِ همگر شعر ناب
کاش می دادیم نوزادانِ خود را از نخست
صبح و ظهر و شام جای شیر مادر شعرِ ناب
می رسد روزی که چون سیمرغِ مشرق می کشد
غرب را و شرق را در سایۀ پر شعر ناب
بذر صد امّید را در خاکِ دل افکنده ام
می شود بر خاکِ دل باران جر جر شعر ناب
غلامعباس سعیدی
عالی عالی عالی
احسنت
: