یاس اطهر

دلی دارم  فدایت یاس اطهر

قسم برچادرت ، الله اکبر

علی ، باران خون گردیده امشب 

ازین باران ، ملائک غرق در تب 

صدا از چاه می آمد، شنیدی ؟

علی آرام می گریید ، دیدی؟

چه مظلومانه زهرا ، پیکرت را

علی می شست،  بازو ، وای زهرا

علی ساقی و کوثر هم وجودت

که روشن ، آسمانی از سجودت

زمین در ماتمت قلبش ترک خورد

علی هم بود و زهرایش کتک خورد؟

امان از میخ در ، از درد سیلی

چه می گوید علی از یاس نیلی

بمیرم من ، علی را دست بستند

دلت را ، دخت پیغمبر شکستند

به چشمانت وصی ات را کشیدند

بهارش را ، به در ، پهلو دریدند

به سر افکند ، زینب چادرت را

گمانم ، گوشه اش در دست مولا

کمی از اشک خود را پاک می کرد

و می بوسید و خود را چاک می کرد

حسن گیرد حسینت را  درآغوش

که روشن خانه ات گردیده خاموش