سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 دی 1403
    28 جمادى الثانية 1446
      Saturday 28 Dec 2024

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۸ دی

        عطر مثنوی

        شعری از

        سودابه طهمورثی

        از دفتر اهل افلاک نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۳ فروردين ۱۳۹۰ ۰۷:۳۹ شماره ثبت ۲۵۱۳
          بازدید : ۱۰۰۰   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سودابه طهمورثی

        چشم بستم تا که رویایم شوی

         

         

        اعتبارِ مثنوی هایم شوی

         

         

        تا دوباره با دلت خلوت کنم

         

         

        چاره ی شب های پُر وحشت کنم

         

         

        اشکِ من کارِ شراب و باده کرد

         

         

        بَر قُدومت چشم را آماده کرد

         

         

        آمدی با ناز و دل دورِ تو گشت

         

         

        در وجودت غرق شد از جان گذشت

         

         

        خلوتم لبریزِ عطرِ یاس شد

         

         

        مثنوی هم غرق در احساس شد

         

         

        خنده ات غم های دل را می ربود

         

         

        درد را ناگفته درمان می نمود

         

         

        دستِ تو مرهم به زخمم می گذاشت

         

         

        دستِ من از با تو بودن می نگاشت

         

         

        در طوافت دل (أنا الحق) می شنید

         

         

        جامه ی تزویر از تن می درید

         

         

        تا سحر من بودم و چشمانِ تو

         

         

        راز می گفتی و من حیرانِ تو...

         

         

        چشم بگشودم، نبودی نازنین!

         

         

        یک تنِ ویران فتاده بر زمین!

         

         

        دیده ای خونبار و جانی بی پناه

         

         

        آسمان از این غریبی غرقِ آه...

         

         

        عطرِ یاسِ تو به شعرم مانده بود!

         

         

        چشمِ تو انگار آن را خوانده بود!

         

         

        شب به شب در مثنوی پیدا شوی

         

         

        همنوا با این دلِ شیدا شوی

         

         

        تا که اشکم می چکد بر واژه ها

         

         

        بوی عطرِ یاس می گیرد فضا

         

         

        مثنوی دیگر برایم شعر نیست

         

         

        وعده گاهِ رازهای عاشقی ست...

         

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۳ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        علی افشاری (فانوس)

        ،

        میثم الهی خواه(قاصدک باران)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1