سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        سوگنامه نوروز

        شعری از

        بیژن آریایی(آریا)

        از دفتر برگی از تاریخ نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۲ ۲۱:۰۷ شماره ثبت ۲۴۵۲۰
          بازدید : ۶۲۹   |    نظرات : ۳۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بیژن آریایی(آریا)

        دلم   تنگ   است  ای  جانا،کجا شد آن همه شادی

        همیشه   میهنم   جشن   بود؛  نرفت از یاد آزادی؟

        نخستین روزِ فروردین؛که خوانیمش همی  نوروز

        همه   مردم   تکاپو  و  دلی  هرگز نبود  جانسوز

        کجا شد خنده  و شادی ؟ کجا رفت مهر بر هم زاد

        چرا هر دم زنیم لافی، که  داریم  مردمان  بر  یاد

        مگر ایران  و  ایرانی، نبودند  شاد   اندر  خاک

        چرا  هردم   کند  از غم، گریبان و تنش را چاک؟

        مگرایزد  نبخشیدست، به ما از شادیش صدرنگ

        چه باشد حال ما یاران؛که داریم  با جهانم  جنگ

        کجا  شد  پایکوبی  ها،  کجا   شد  خنده های ما

        کسی  دارد  به من  پاسخ، رساند این زمان آیا؟

        تو ای شاعرکه می خوانی؛کنون غم نامه من را

        به  جیبت  پول  داری  تو،  گرفتستی  سبدْ کالا؟

        چو نوروزم به راه است و ندارم پول   در انبان

        به جز شرمندگی چیزی؛ندارم من در  این میدان

        به نزد همسر و فرزند؛ همیشه  شرمسارم  من

        شده   ورد   زبان   هردم؛  عزیزانم  ندارم من

        برفت  از  یاد  من  خنده ؛ خدا  داند  ندانم  من

        کجا  خندیده ام  آخر، ز  بس  زخمم  بُوَد بر تن

        به خود گویم    نخور  غصه؛بیاید گاه    شادابی

        همه  جشن و سرور  آید ؛ بیاید   روز    آفتابی

        کجا  و  کی ، ندانم  من ، ولیکن آیدش  روزی

        به  این امید  مانم  من ؛ بیاید   روز  بهروزی

        دهم  سوگند  یزدان  را،در آغازی که  سال   آید

        همه مردم شوندسرخوش،خوشی اندرخوشی زاید

         

         

        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2