سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 8 خرداد 1404
    3 ذو الحجة 1446
      Thursday 29 May 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        روح ما با این افکار پست و اندیشه های که از حدود معده و شهوت تجاوز نمیکند،آیااگر از بین برود بهتر نیست!؟ موریس مترلینگ

        پنجشنبه ۸ خرداد

        باغبان و علف هرز ...

        شعری از

        محمّد صَهبائی بَزّاز صَهبا

        از دفتر جام مثنوی صَهبا نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دیروز شماره ثبت ۱۳۸۰۷۱
          بازدید : ۱۲۴   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمّد صَهبائی بَزّاز صَهبا

        صدای ارسالی شاعر:
        به نامِ یَزدانِ‌ رَحمَت‌ وُ‌ حِکمَت ، نُخُست آغآز کُنَم اِمشَب.
        زِجامَت صَهبا ریزَم نُوشین سَرمَست،رازی از عَرش‌باز کُنَم اِمشَب.
        خَستِه وُ دِلشِکَستِه ، بَر گُوشِه‌یِ دِنجِ این باغسرا کِز کرده
        بر روزگارم بَها به گَردَن تاوان ، آوازِ فغان ساز کُنم اِمشَب.
        دل باغبان اُقیانوسی بینم ، غوطه ورزم غرق درونش
        عَلَف را بر مُلاطفَت بِدارد بُستان بان ، نغمه‌آواز کُنَم‌ اِمشَب.
        شمعی تابان و نگران شد ،چرخم‌ وُرَقصَم پروانه‌ وار بدُورش
        شُدزچَشم کُوهی مُحکم فُولاد ،اِلی‌اَبَد تِکیِه بِهِش وُ نازکُنم‌ اِمشَب.
        شَوم بَرکائنات ذَرّه مَحو ، چُو بُستان‌بان خَریدارِ نازم‌ شَوَد
        در اُفُق مات‌وُمَبهوت‌ چِطُور ز پَروُدَواتم، عِشق. اِبراز کُنَم‌ اِمشَب.
        چِه تَحَمُّلی‌ بُستان‌بان ، ازین عَلَفِ هَرزِ رُوئیدهِ راندِ گُلان
        بگیر عَلف گوش به تُوامیدوارست ، قاصدان‌ کَشف‌ رازکُنم‌ اِمشَب.
        علف را دَر چَشم ، گُلساران بِبینَد ، رِسَد بَرَش زِ هَرزی بِیاَندازد
        دَستِ‌ بُستان‌بان‌ عَلف را نَواخت ، دَست بَر دَست دِراز‌کُنم اِمشَب.
        گر پَرِ قَلَم به سَمّاع رَفت زیرِنورِماه ، نی وُ تَنبُورَک بِنوازم دَر باغ
        چِطور بی شَک وُلایَد به زیبایی پَر رَقصَد ، زِماجرا سَر باز کُنَم‌ اِمشَب.
        پنچره گشاده رویم در باغ، آنسوی‌ دگر گُلان نُوشِکُفته
        به گُلدان نِشاندِه‌عَلَف‌ِ زَخمی را ،زِ خُرسَندی‌ ریشه‌ تاز کُنم‌ اِمشب.
        حال‌ بین، رُخِ رُخسارِهِ‌ رَنگوارِه‌ِاین دیوانِه‌ چو نِگین‌ِ اَنگُشتَری صاحبخانه
        زِبُو وُ رَنگ جذاب‌دَرگُلان‌عَجَبا ! سَمتِ‌ آسمان ،راز ونیاز کُنم‌ اِمشَب.
        عَلفِ هَرز‌ چُو صَهبا باشد ، پَر بِه دَست‌ زِ اِلهام نشَستَست
        پَرَم شَوَد رَقصانِ عَرشَت وز شبِ‌تار ، فُرُوزان‌ پَرواز کُنم‌ اِمشب
         
        پَ.نُ :
        این دیدگاه می‌تونه به ما یادآوری کنه که حتّی در سخت‌ترین و بدترین شرایط، خداوند همواره حواسش به همه بندگانش
        خودش هست حتی بدتریناشون یا زخمی ترین ها و به ما کمک می‌کنه تا بزرگتر شویم و به سَمتِ
        رُشد و تَعالی و سَمتِ پروردگارِ مُتَعال گام برداریم و ،...
        خُرسند که با توفیقِ رَقصان شدنِ پَرَم در این شَب با نامَش بر دِل وُ جانَم مِنَّت نَهادَست.
        واژِگانِ صَهبا
        عیدِتان مُبارک ،
        نُکته تا جایی که مَن دَر جَریان هَستم از لَحاظ ادبی برای تلفظ کلمه‌ی عید با هجی ع ی د برهم میچسبد
        وَبرای همین ع، _ِ ،ی، د که میشود عِید، نگارش نکردم .
        ز جامَت صَهبا ریزَم نُوشین :
        منظور جام شراب هست که از شراب معنویت و پاکِ الهی و بهشتی صحبت میشود و نُوشین در معنای
        آشامیدن آوردم .
        کِز کرده :
        همان زانو بَغل ، تِکیِه زدن ، ناراحت نِشَستَن ، لَمیدن ، کُنج نشسته ، باغَم نِشَستَن .
        آواز فَغان :
        صدای درد و ناله و شیون بلند که حاکی از زخم ها میتواند باشد.
        بَراش :
        مُخفف شُده‌ی بَرایَش
        باغِبان :
        تشبیه یک نگهدارنده دلسوز طبیعت و نظم بر آن، که اینجا روی صحبت شاعر از معنویت و ایزد میباشد .
        بُستان‌بان :
        نگهبانِ دِلسوز یک بوستان یا باغ، همان باغِبان
        غُوطه وَ غَرق :
        غَلطت خوردن در آب و نفس در آب تمام کردن ، شیرجه زدن ، تَه نِشین شُدن ، غَواصّی .
        نکته : منظور شاعر غرق شدن در اقیانوسِ ذات الهی‌ست.
        همانطور که برای رسیدن به اومانیسم اِنسانیَت
        باید با وجود بی کران یَزدان یکی شد .
        مُلاطِفَت وَ نَواخت :
        ، نوازش ، مَرحَمت، لُطف، بخشندگی .
        اِلی اَبَد :
        تا اِنتها ، تا آخرش .
        سَمّاع ، نِی وَ تَنبُورَک :
        نی و تنبُورَک نوعی از ساز های معنوی میباشد بیشتر در سَمّاع همان رقصِ معنویت و روحانی برای خُدا
        بکار میرود .
        نکته : شمس تبریزی بزرگ آن را به جَلال‌ُالدین مُحَمَّدِ خطیبی‌بکریِ بَلخی آموزش و اورا از عالِم وُ دین وَ
        فِقه، تبدیل کرد به مولانا شاعری بزرگ در مثنوی نامه .
        بی شَک و لایَد :
        بدون شک ‌و بدون دِخالت دست .
        قاصِدان :
        پیک های خبری
        پَر رَقصان وَ دَوات :
        کنایه از چرخیدنِ قلم بر کاغذ و جاری شدنِ حروف روی کاغذ .
        به عبارتی در باستان با پَر و دَوات همان جوهرِ قَلم نگارش میشد .
        وقتی پَر حرکت میکرد از زیر و بم شدنِ حروف و کلمات حالتِ رَقص در نگاهان ، بخودش میگرفت.
        راند :
        کنار ، جَنب ، بَغَل ، میان ، جانِب ،لَبه ،لَب ،کُنج .
        عَلَفِ هَرز چُو صَهبا :
        اینجا شاعر کنایه به خودش دارد ، که از اِبتدا آن عَلف هَرز خودَش بوده است. صَهبا به فامیلی و شُهرتِ
        شاعر اشاره دارد ، که صَهبایی بزّاز و خود را به صَهبا مُلَقب‌ کرده است .
        فُرُوزان : کِنایه از تاریکی شب و تاری دید و روشن شدنِ نوری همچو شراره‌ای از آتش درخشان و دنباله دار
        که چشم ها سمتش خیره بر زیبایی اش اما درافکار خود درگیر بر رسیدن به مقصد است ، و اینجا با کارگیری
        فروزان وز شب‌تار فروزان پرواز کُنَم اِمشب ، عِنایَتِ ایزَد را خاطر نشان میشوم که هیچ نبودم و الان روشنم.
        سِپاس زِ نِگاهانِتان با اِحتِرام
        زِ تَبار تُوسِ خرآسآن
        صَهبا
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۱۷ ساعت پیش
        درود بزرگوار
        غزلی متفاوت و زیباست
        جسارتا با پینوشت موافق نیستم خندانک
        ساسان نجفی(سراب)
        دیروز
        درود بر شما..
        زیبااااست..
        خندانک خندانک
        خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        ۲۳ ساعت پیش
        باعرض سلام
        خیلی خیلی زیبا نوشتی
        قلمتون سبز
        پایدارواستوارباشید
        شاعرگرامی
        درود درود درود
        خندانک خندانک خندانک
        نرگس زند (آرامش)
        ۲۰ ساعت پیش
        درود وعرض ارادت خندانک
        در پناه حق شاد باشید خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        ۱۷ ساعت پیش
        درود ارادت خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۴ ساعت پیش
        درود با نظر استاد استکی موافقم
        فکر کنم اینها را برای کسی می نویسی که اصلا درس نخوانده
        وگرنه همه می دانند بستان براش و بی شک ولابد یعنی چه
        بجای اینها اگر در حدود توانتان هست دنبال تصاویر وترکیب های بکر باشید که خواننده از شعرتان لذت ببرد
        یک شاعر توانا تمام هنرش سرایش شعر است اگر شعر نتواند از خودش دفاع کند توضیحات شاعر هیچ مشکلی را حل نمی کند بنده اعتقادم این ست شما باید مطالعه اشعار شاعران نامی و مشهور را داشته باشید
        یک ورزشکار اگر قبل از مبارزه یا مسابقه تمرینی نداشته باشد منجر به شکست می شود بنابراین شاعران از قبل باید تمرین داشته باشند
        مطالعه شرط بقای شاعر بودن است تا شعرش بتواند در اوج خو دنمایی کند
        معصومه درگاهی
        ۱۲ ساعت پیش
        درود خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1