گفت یکی ماهی ز دریا چنین
پیش خدا خالق و رب متین
که ای تو خداوند یمین و یسار
خالق روز و شب وروز شمار
فلسفه ی این همه امواج چیست
این همه باد این همه طوفان ز کیست
از چه همی هست تلاطم به آب
رفته ز من راحت و رفته است خواب
کاش کمی آب ملایم شود
تا که کمی خواب به چشمم رود
امر چنین کرد به طوفان خدا
باد رها کن شو ز دریا جدا
باد رها کرد و ز دریا به دشت
رفت چو رفت آب هم آرام گشت
چون که رها گشت از این باد ها
آمده دریا همه صیاد ها
جمله بینداخته اند تور ها
صید شده، سنگ سر، آمورها
ماهی ما ترس بر او چیره شد
دوخت به تور چشم خود و خیره شد
دید پدر مادر خود را به تور
راه گشایش که نبودش به زور
گفت عجب روز و شبم شاد بود
راحت من در گرو باد بود
حال خدا از تو بخواهم مدد
از تو کمک از من عاصی صدد
خالق هستی که چو عجزش بدید
گفت به طوفان که شده نا پدید
از نو دو باره بوزند باد ها
باد شود عامل گرداب ها
باد چو دستور اطاعت نمود
راحت صیاد زنو در ربود
تور رها گشت ز کشتی به آب
چون که ز طوفان نبدش هیچ تاب
بند چو از تور رها، چاره کرد
یک تنه آن تور فنا پاره کرد
آن پدر و مادر خود باز دید
آمدن آن دو بُدش خود نوید
حکمت یزدان نتوان کس شناخت
مدعی هم آخرت خویش باخت
دانش اگر حکم کند کردگار
مور شود پادشه روزگار