" یا رب از ابر هدایت برسان بارانی "
" پیش تر زانکه چو گَردی ز میان بر خیزم "
حافظ
از باران که بگذری ابرها توده هایی هستند جلوی خورشید
تا بوته ها گلُ ندهند
من در فصلِ سرد شکفتم
از روزنی نه چندان فراخ
آن گاه که نسیم از غفلتِ ابر
شیاری کوچک بر آن کشید آفتاب را ربودم !
سینه ام پُر از هوای شکفتن ...
از نفسِ زمینِ نمناک بوی زندگی گرفتم
بوی خاک رها شد در کالبدم
پُر از رویشی سبز
جوانه زدم ...!