به نام خدای شاعران که هم اوست خدای تمام عالمیان
من عادت ندارم شعری در جوابییه شعری دیگری بسرایم اما یک مصرع از غزل خانم سیمین بهبهانی کافی بود این غزل به من الهام بشود
و وقتی دوباره غزل بانو را خواندم دیدم جوابییه ای در باره آن شعر است که از ایشان معذرت می خواهم
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
یارب مرا یاری مده هر روز آزارم کند
چون کهنه کالایم کند مشهور بازارم کند
یاری مده با ناکسان آرام گیرد روز و شب
آتش زند قلب مرا از عشق بیزارم کند
یاری نمی خواهم مرا ترکم نماید بی دلیل
با رفتنش زخمم زند پیوسته بیمارم کند
یاری مده یادش رود آن خاطرات کهنه را
حتی به خلوتگاه خود بی پرده انکارم کند
یاری بده یارب مرا در عشق ورزی بی مثال
هنگام دلتنگی مرا چون مام تیمارم کند
یاری ز تو خواهم که دل بسپارمش راحت شوم
او نیز مانند نفس در خویش تکرارم کند
یاری عطا فرمایدم مستم نماید دم بدم
در حالت بد مستی ام می داده هوشیارم کند
ای دل اگر تنگ آمدی از سینه ی ( احسان ) برو
رنجی که در تو گنج شد شیدا و سالارم کند
( احسان )