ȸ من و سوسوی گیسویت !...

لای ِ گیسوی ِ سیاهت ‌‌ْ
من‌‌ْ به دنبال ِ چه می‌گردم ؟
و در دل، یک نظر بنگر، کـِه مشغول ِ نظربازی‌ست‌‌ْ یارا ؟
و کـِه از دور‌‌ْ دلتنگ است حالا ؟
و تفسیرش به جرأت بس چه دشوار است انگاری ...
ور نه این کج‌بینی‌‌ْ اندر‌‌ْ یک نگاه ِ ساده در من اوج می‌گیرد ‌‌ْ
که شاید سخت باشد، نیمه‌ی ِ گم‌گشته‌ام را دوست‌تر دارم‌‌ْ در این پیکار..!

۞ • ۞ • ۞

گیسوان ِ تو ‌‌ْ
پریشان‌خاطرم می‌سازد
آن هنگام ‌‌ْ
در شولای ِ گـَـرم ِ بــاد ‌‌ْ
در رقص و تکاپو هرز می‌پیچد
شلنگ‌انداز ‌‌ْ...!

► x ◄

☼ پی‌نوشت:

قایق ِ بشکسته‌ام‌‌ْ از سیل ِ اشک‌ات‌‌ْ غرق می‌گردد،
و تو در این تلاطم‌‌ْ ، چشم‌ها بستی‌‌ْ..!
و من یک تخته‌ی ِ بشکسته بر دریای ِ بی‌حاصل‌‌ْ ، نمی‌یابم..!

☆ پا پی‌نوشت:

لبخنــــد می‌زنم ،
آنگونه که تو را
در خاطرم ،
هماره خنــــدان ، تصویر کرده‌ام ...

آنگونه ”لبخنـــــد می‌زنم“ ...

☆☆☆☆☆☆☆

ʕʖʕʖʕʖ سُهیلْ ʕʖʕʖʕʖ