يکشنبه ۲۷ آبان
گلایه های عاشقانه.. شعری از علی نیاکوئی لنگرودی
از دفتر دفتر دوم نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۲ ۱۴:۰۰ شماره ثبت ۲۲۵۱۲
بازدید : ۸۶۷ | نظرات : ۴۷
|
دفاتر شعر علی نیاکوئی لنگرودی
آخرین اشعار ناب علی نیاکوئی لنگرودی
|
می دانی و می دانم در دام تو افتادم
امّید رهایی کو من صید و تو صیادم
تا دست رسد از من بر آن لبه ی دامن
هم دست و سر و دیده در بند تو بنهادم
گفتم چو در این دامم من زائر درگاهم
تا قید حرم باشد از بندِ من ، آزادم
دانی که چه ها کردم دانم که چه ها کردی
سوز از من و ساز از تو بر هم زده بنیادم
گفتند جفا دیدی گفتم که خطا کردم
عمری به عبث راندم دل بر گرویش دادم
دیگر ز غم و آهم شب خواب ندارد کس
من سینه ی مجنونم من تیشه ی فرهادم
من شور و تو بی دادی دژخیمی و صیادی
اما نکند گیرد دستی ز تو این دادم
علی نیاکوئی لنگرودی
۱۳۹۲/۱۰/۲۸
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.