من دلبري چاق و سمين را دوست دارم
تأكيد كردم، من همين را دوست دارم!
از عمق دل گویم؛ بدون پرده پوشی:
«تنها عيالم، \"نازنين\"
را دوست دارم!»
امّا براي شادي بابا بزرگم
دختر عمويِ خود، مهين را دوست دارم!
محضِ رضايِ خاطرِ بي بي حكيمه
ريحانه ي خاله شهين را دوست دارم!
تا این كه بابايم نباشد دلخور از من
دختر عمو، نوش آفرين را دوست دارم!
مادر!... برايِ اين كه راضي باشي از من
افسانه يِ دايي امين را دوست دارم!
هم، طبقِ رأيِ خواهر خوبم، مليحه
آن هم كلاسش، ياسمين را دوست دارم!
همنام فرهادم، برايِ كسبِ شهرت
شيرين ِ نازِ مَه جبين را دوست دارم!
گاهي، به يادِ خاطراتِ كودكي مان
هم بازيِ لوسم، ثمين را دوست دارم!
تا خاطرِ اهلِ وطن، خشنود گردد
هر دخترِ ايران زمين را دوست دارم!
گر دلبري، چون سرو هم، گيرم نيامد
كوته قدانِ مُلكِ چين را دوست دارم!
با لنگه كفشي، عقلِ من آمد سرِ جا
این پتكِ خوبِ آهنين را دوست دارم!
برقِ سه فاز از كلّه ام را پرّيد، اكنون
خب! شوكِ برقي این چنين را دوست دارم!
هرگز كسي نشنيده از من فاش گویم:
هم آيلين، هم ژاكلين را دوست دارم!
رازِ درونم را خدا مي داند و بس!
كز روي اجبار آن و این را دوست دارم
آري، نمي داند كسي غير از خداوند
خواهر زنم، آن بهترين را دوست دارم!