سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        چارپایه (غزل مثنوی)

        شعری از

        بنیامین پور حسن

        از دفتر شعرناب نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۲ ۲۲:۳۷ شماره ثبت ۲۱۶۴۹
          بازدید : ۸۸۴   |    نظرات : ۳۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بنیامین پور حسن

        ((خنک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش
        بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر))
        مولانا

        هنوز از پس این زخم ها تنت گرم است
        هنوز هستی و پشتم به بودنت گرم است
        هنوز ردِّ لبانم به صورتت باقی ست
        و جای بوسه ی من روی گردنت گرم است
        اگر چه ابری و سرد است روزها اما
        هوای ناحیه ی چشم روشنت گرم است
        درست مثل گذشته _گذشته های عزیز_
        سرم به چیدن گل های دامنت گرم است.
        بمان که ماندن تو منتهای رویاهاست
        و شرط لازم و کافی برای ماندن باش
        حضور ناقصی از جنس کاملٍ!! مردم
        حضور کاملی از جنس ناقص!! زن باش.
        قبول! اینکه نه چندان مناسبت بودم
        همیشه گاف بدی بین عشق می دادم
        چه خاطرات قشنگی مشاعره کردیم!
        تو "با"ی بوسه و من "عین" عشق می دادم.
        .......
        [سکوت می کنی و حرف می زنم یک ریز
        سکوت می کنی و جار می کشد پاییز]
        ......
        تو را چه می شود آخر؟بگو که دردت چیست!
        فقط بگو که دلیل سکوت سردت چیست
        دوباره مثل گذشته کنار من بنشین
        بگو که:(لوس نشو...گریه بسّه....بنیامین!)
        مرا از آن من محجوب و سر به راه بگیر
        مرا به جای کسی دیگر اشتباه بگیر
        هر آنچه حق خودت هست را نثارم کن
        و در کمین هماغوشی ات شکارم کن
        به نام خود بزن اصلا گروه خونم را
        سگ درون من و کودک درونم را
        ........
        تو مرده ای!_و حقیقت چقدر بی شرم است_
        حقیقتی که همیشه سیاه بود و سیاه
        مرا به جای تو بر روی دست ها بردند
        به عزت و شرف لا اله الا الله.
        تو مرده ای و به جز تو کسی نمی داند
        که شیر باز و رگ و تیغ تیز یعنی چه!
        تو مرده ای و به جز من کسی نمی داند
        غذای سرد شده روی میز یعنی چه!
        پس از تو جای عبورت همیشه می سوزد
        دلم برای منِ پشت شیشه می سوزد
        دلم برای منِ بی کس جدا مانده
        دلم برای من این میهمان ناخوانده...
        دلم برای تو که پرت می شوی از من
        دلم برای تو....آن دگمه های پیراهن...
        دلم برای تو...[ تو یک ضمیر قربانی ست]
        دلم برای تو...[اکنون تویی که دیگر نیست]

        ......
        نمانده تا تو به جز این طناب آویزان
        بیا و شر مرا از سر خودم کم کن
        لگد بزن به تن چارپایه ی چوبی
        بیا و محض رضای خدا تمامم کن.


         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8