سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        شکر خدا

        شعری از

        منوچهر منوچهری (بیدل)

        از دفتر فقط بخاطر تو نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۹ ۱۰:۳۰ شماره ثبت ۲۱۴۹
          بازدید : ۹۳۷   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر منوچهر منوچهری (بیدل)

        من بارها شکستن غنچه ها و خندیدن گلها وزاری  بلبلان وقهقه
        مرغان وریزش آب ها را دیده ام من بار ها آهنگ شور انگیز موسقی ونغمه عاشقانه پرندگان را در کنار آبشار دیده ام
        من بار ها نام ونوس الهه وجاحت را شنیده ام وحتی پیکر نیمه عریانش را بصورت مجسمه ای از عاج دیده ام ولی بگذار بگویم آنانکه
        ونوس را زیباتر از همه می دانند هنوز نگاه جذاب ولبخند  زیبای
         و اندام موزون ترا ندیده اند وگرنه ونوسی جز تو نمی شناختند
        آه چه سعادت مندم  من ..آیا می دانی زردی آفتاب برای چیست برای اینکه اوهم مثل من شیفته ودل باخته توست
        او هر بامداد از راه دورو درازی به پا بوسی تو می آیدو اشعه
        طلائی خود را به روی درختان می افکندو غنچه ها را دایه وار در آغوش میگیردآنگاه  لبان جذاب ترا بدونه شرم میبوسد وبا گیسوان پر شکنت بازی میکند ودست در گردنت انداخته وترا در جادر زرین خود پنهان میکند ای آفتاب زیبا بعد از این من  خود را به تو می سپارم زیرا تو همچون من در مانده ونا توان نیستی
        عشق من نگذار دوریت مرا مثل شمع آب کند..  ومثل پروانه گرد وجودت جان دهم       
        پرهیز کن ای زاهد زان خرقه ساطانی
        از بهر امیری چون در یای خروشانی
        از حرس و طمع بگذر با آ ز مکن خلوت
        در سیم زر دنیا بس هست پشیمانی
        این ملک نمی ماند از بهر کسی ای دوست
        ما قصد سفر داریم زین قلعه انسانی
        بیهوده چه میگوئی نا لیده چه میخوا هی
        نیکی کن این شمعست در آن ره طولانی
        بی منت آن حاتم در سفره حق بنشین
        در شکر خدا فرق است در آدم حیوانی
        بی چشم نخواهی دید بی پا نخواهی رفت
        این قامت گل بردار با قامت انسانی
        جانا خبرت آید کین لحظه نمی مانی
        چون نیست گلی دائم وابسته به گلدانی      فقط بخاطر تو
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۱ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3