سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 10 خرداد 1404
    5 ذو الحجة 1446
      Saturday 31 May 2025
      • روز جهاني بدون دخانيات

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      هرگز لبخند را ترک نکن حتی وقتی ناراحتی، چون هر کسی امکان دارد عاشق لبخند تو شود. گابریل گارسیا مارکز

      شنبه ۱۰ خرداد

      چند رباعی به هم پیوسته

      شعری از

      محمد جلیل مظفری

      از دفتر کویرستان نوع شعر رباعی

      ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۲ ۰۲:۵۵ شماره ثبت ۲۰۸۷۴
        بازدید : ۷۴۵   |    نظرات : ۳۱

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      ماییم و شکوه قصر آوار شده

      با جرِِم ِصداقت به سر ِ دار شده

      کامی نگرفتیم و جوانی طی شد

      شادی بگریخت ، غم تل انبار شده

       

       

      ای کاش روم دمی به بگذشته دور

      تا گیرم از آن ستاره هرم و تب و نور

      ای کاش بر آستان مرا ره دهدی

      سرشار شوم ز شادی و شعف و سرور

       

      در غربت خویش بی سرانجامم من

      سر تا به قدم ننگم و بد نامم من

      غوغای درون سوخته جانم اما

      در ظاهر خویش سرد و آرامم من

       

      در چشمۀ چشم خویش دریا دارم

      مجنونم و سر به کوه و صحرا دارم

      بیمارم و در بستر خود تب کرده

      من آرزوی ِدم ِمسیحا دارم

       

      مجنو نم و کس نگفت لیلای ِ تو کیست؟

      دردت چه بود بگو تمنای تو چیست؟

       آتش بگرفته ای ز تب میسوزی

      آخر تو بگو دلا مسیحای تو کیست؟

       

       

       

      غم نیست اگر برده ای از من دل را

      بر دشت ِجنون کشیدی این عاقل را

      از داغ ِنبودنت غزل کارم و تو

      در دشت ِجنون درو کنی حاصل را

       

       

      غم نیست اگر که دهر بر کامم نیست

      یا زان می ِ ناب وصلْدر جامم نیست

      غم نیست اگر که در تبت میسوزم

      طوفانیم و قرار و آرامم نیست

       

       

      زانسو غم بی ستارگی جانکاه است

      زین سو بگریخت روز و شب بیگاه است

      در بستر سینه میدهد جان این دل

      از فال نخوانده اش دگر آگاه است

       

       

      زین قصه تلخ در گذر ای ناکام

      بگذشت ستاره زین حوالی آرام

      دم برکش و خامشی گزین و پا نه

      بر جادۀ مرگ این ره بی فرجام

       

       

      مرداد 1389 اراک 

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1