يکشنبه ۲ دی
|
آخرین اشعار ناب حسین پروند
|
غزال طبع توام ، تو شعر ناب منی
به چشم منتظر و به پلک خواب منی
فقط اجازه بده بنوشمت غزلی
پیاله ی غزلی ته شراب منی
چقدر منتظرم کنار جاده تو را
شکست نوری ... ؟ نه نگو سراب منی
بساز و ولوله کن بسوز و هلهله کن
بلند گریه کن و بگو خراب منی
برای حل شدن تمام مسئله ها
تو راه حلی تو ... فقط جواب منی
ببار ابر بهار بدون وقفه ببار
کویر تشنه منم اگر تو آب منی
...
شعرهای ما بچه های ما هستند ، بچه های قد ونیم قدی که بزرگشان می کنیم و با آنها خاطره داریم . بچه هایی که بیش از اندازه دوستشان داریم . بچه هایی که بودنمان را رقم می زنند و نقطه ی تمام هستی ما هستند . ای کاش همه بدانند چقدر این بچه ها به گردن ما حق دارند و ما چقدر . هستی مان در شعر / بودنمان با شعر
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.