سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        بدون کروموزوم

        شعری از

        راحیل بهاری( شکوه)

        از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۲ ۲۲:۵۹ شماره ثبت ۲۰۴۴۸
          بازدید : ۱۱۶۴   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر راحیل بهاری( شکوه)

        سوز می آید از پنجره صدای فریاد می آید 

        میبندم و از نردبان خاک خورده ی خیال بالا میروم

        دو تا دو تا ....... یکی یکی

        صورت خود را جا گذاشته به پشت در و دیوار و وارد میشوم

        قدمهای نرم و قدمهای سرد

        اندکی جلوتر و باز هم جلوتر و باز هم...

        چه خاموشی، چه تاریکی، چه وهم انگیز؟!!!!!!

        اما نه...

        ذهنی بیدار است سکوتی هذیان میگوید

        مادری با شکمش سخن میگوید؛

        مبادا کروموزوم سکر آوری را باردار باشم؟!

        جهانی را بسوزاند و معشوقی را به بند گیرد...

        جیرینگ جیرینگ، جیرینگ جیرینگ

        سکه های احساس را بالا می اندازد و روی هم میچیند 

        مردی که در فکر رها کردن آهوی بسته به زنجیر احساسش است

        مدام ورق می زند و ورق میزند و زیر لب میگوید زمزمه کنان؛

        نه به اندازه وابستگی برای رها کردن نرسیده است 

        رهایی زود است، هنوز نه...

        و در گوشه ای دیگر کودکی لمیده بر سنگ زندگی یه قول دو قول بازی میکند

        با دلهای سنگی که از احساس دوست داشتن باردارند و کم مانده تا خاکریزه شوند

        دخترکی طنین ناله های دل خراشش به گوش میرسد

        غمگین از تند بادی که در راه است و مبادایی از اینکه بادبادکش نخ ببرد

        و من از تمام آنها پرم و خالی و آنها از من دورند و نزدیک

        خفقان بر نفس حاکم است و ماجرای گشوده شدن پنجره ها.....

        نسیمی به فضای دل می پیچد و زوزه ای می کشد

        عشق است یا هوس است

        عشق است یا هوس...

        با صورتش از پله ها سرازیر میشود و می پرد و می خیزد و میشورد

        می گریزم آری...

        دستان عاشق آیا به آغوش غیر معشوقشان راضی می شوند...

        قلب های عاشق به گرم کردن قلبی غیر معشوقشان رضایت می دهند...

        لبهای عاشق به چیزی غیر از مهر به معشوق گشوده میشوند...

        گر میگیرد و میسوزد و تفته می گردد وجودش

        زن زائو با چشمانی اشکبار زیر لب میگوید دود خوبی دارد، سوزان است

        باد می زند و باد می زند و باد می زند...

        کباب فردا خوش کبابیست، چه زغال مرغوبی!

        نوزاد را به شیر می گیرد و نوزاد در فکر ونگ و ونگ لحظه ای دیگر است

        چه بهانه ای بیاورم ...

        خاکسترها به هوا بلند می شوند و می چرخند...

        ابجد....

        هوز....

        حطی....

        و شعر متولد می شود... 

        بدون کروموزوم

        و باز می ماند مادری خوش خیال و نوزاد شاعری که از فردا می گوید

        ونگ و ونگ و ونگ و ونگ

        ونگ و ونگ 

        ونگ و ونگ 

        .

        .

        .

        شکوه"

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7