سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 12 ارديبهشت 1403
  • شهادت استاد مرتضي مطهري، 1358 هـ ش - روز معلم
23 شوال 1445
    Wednesday 1 May 2024
    • روز جهاني كار و كارگر
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت

    حاجی لِی لَک

    شعری از

    علیرضا امیرخیزی

    از دفتر تورکی شعرلر نوع شعر سپید

    ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۲ ۱۷:۵۷ شماره ثبت ۲۰۱۱۹
      بازدید : ۱۱۵۹   |    نظرات : ۳۸

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه

    صدای ارسالی شاعر:

     

     

    حاجی لِی لَک دَه داها  یورد و یووا  آتدی و گئتدی !

    گوزومون خطی قاریشدی ...

    اونو آختاردی

    اوفوق لاردا سارالدی  ،

    گوزومون قانَه بولانمیش ،

    او حزین یاشلی قاراسی  !

    حاجی لِی لَک دَه منی ، آتدی ...

    باش آلدی  یِئلین  اَسدیقی  یِره

    بیرجَه گونَش  پارچاسی تَک

    یاشلی گوزومدَن باج آلیب

    تکجَه اوزون پارچا اَیاق تاپدی

    و قاشدی دیلَگیمدَن  !

    حاجی لِی لَک دَه مَنیم غَملی باهاریمدا

    خزان گوردی و گِئتدی !

    داها هر کوره میناریندا ، باشیندا

    حاجی لِی لَک گورَه لی  ...

    یوُخدی اوشاقلیق حالی ،

    گُویده اوچالی

    خواب و خیالیم !

    داها یوُخدی بو هاوا باشدا ، ئورکدَه !

    توُکولوب آرزیلاریم ،

    قانیله  دامجی سایاقیندا

    حاجی لِی لَک لی اُولان خاطیره لردَن !

    حاجی لِی لَک ....

    منی دَه ، ئُولکه نی دَه آتدی و گِئتدی !

     

    *******

    لک لک ها تَرکِ دیار کرده و رفتند !

    و مسیرِ دید من گشته پریشان

    و نگاهم به  افق زرد نمود

    سیاهی مردمکِ چشمانم  ،

    گریان و خونینم !

    حاجی لک لک هم دیگه ترکم کرد...

    سر گذاشت به دستِ باد !

    همچو یک شعاعِ خورشید

    باج بر سرشکِ چشمانم بست !

    یافت یک پای دراز...

    از امیدِ من رمیده

    دور شد !

    حاجی لک لک هم که دید

     بهارِ من خزان شده ...

    ترکم کرد !

    دیگه  من ...

    حال و هوای کودکی را ندارم

    که  سراغِ حاجی لک لک بگیرم

    بر سرهر منارِ کوره ...

    ندارم خواب و خیالِ پر و پرواز....

     در اوجِ آسمانها  !

    دیگه نیست  این رویا

    در دلِ و در ذهنم ...

    ریخته قطره ی خونِ آرزو...

    از خاطره ...

    خاطره ی کودکی و حضورِ لک لک !

    حاجی لک لک ...

    از وطن....

    قلبِ من  و خاطره ام

    گسسته و رفت !

     

    *******

    این شعربداهه و ترجمه آن ، نتیجه یک حس نوستالژیک ناشی از دیدن عکس جالب یک لک لک ، از مطالب جناب آقای حامد حسین زاده است که تقدیم ایشان میشود . 

     

    1392/7/12

     

     

     

    ۰
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    1