........و من از سایه ی خود می ترسم .
پشت آن باور سبزی که فرو ریخت مرا ..!
می زنم فریاد ها... .
در سکوتی که از آواز خیال تو پراست می شکنم
ونگاهم که به آغوش دوتاری بسته بود. در فرو دست خیابان هیاهو گم شده است
در سکوت یک نوار خام می ریزد خیال
و گلویی که از آواز چمن خسته شده است
و من از زوال رقص شاپرکهای نجیب که در آواز بیاتی گم شدند ...
از تمام لحظه ها یی که نسیم از عبور سایه ها می شکند می ترسم .
واز آن روز سیاه که دل نازک تاری نزند ....
لحن یک آواز افسرده که از بام غزل افتاده است
می دود در کوچه ی ماهور دلتنگ غروب . می نشیند شاپرک بر لب جوی .
می وزد بر لابه لای دفترم آواز عود .
کاش بر می گشت رود . کاش اینگونه نبود . هر که بر خیزد و شاعر می شود
می نوازد. می سراید . می نشیند لب رود . می سراید. می نوازد چنگ و عود
کاش اینگونه نبود
کاش بر می گشت رود
داستان زخمه ومضراب و تار
داستان حافظ و شور و نگار
ای دریغ امروز رپ ریپ می زند ...!
تاجر است و پول در جیب می زند...!
دوره ی گرد و سیاه و چنگ رفت
سوز ساز و شیون آهنگ رفت
می زند طبل و سراپا کوفتن بر سنج هار
کوی برزن خالی از رنگ نوایی دلنشین
تند و تند و تند هی رپ می زنند .
حرفهای خالی از آواز و شور پر زدشنام و سراسر شعر کور
تندو تند و تند و تند. سرعت و رقص منور ها به رنگ اضطراب
جای آرامش کجاست ؟
آه این آواز ماست ....؟!
کاش بر می گشت رود
کاش اینگونه نبود....!
تقدیم به تمام عزیزان اهالی موسیقی و دوستداران موسیقی ایرانی