تــــنــــــدیــــــس
تنت زیباتر از تندیس مرمر
لبان لعلت از یاقوت و گوهر
دو فیروزه بدارد ناز چشمان
بتابد در نگاهت همچو اختر
به دیده ات فروزد دُرّ غلتان
بریزد روی دامانت چو اخگر
دو ابروی کمان و تیر مژگان
چنان تیغ مرصّع خفته بر سر
شود مینای دندانت درخشان
زند بر دیده ها مانند خنجر
زبان در کام تو الماس بُرّان
ببرّد شیشه ی دل را چو نَشتر
بلور دل درونت گشته تابان
تبارش سنگ خارایی ستمگر
وبسایت "حس تو"